👓 برا‌ی که گلوله‌ها رویاهایش را تکه‌تکه کردند 🔹برای همه خنده‌های کودکانه‌اش، همان خنده‌هایی که از دیشب روی لب‌های کوچکش می‌خشکد و دیگر خبری از شور و نشاط کودکانه‌اش نیست. 🔹برای آرتین؛ کودکی ۴ ساله که دیشب با شور و نشاط همراه والدین و برادرش راهی زیارت حرم شاهچراغ شد تا در صحن حرم جست و خیز کند و دو دست کوچکش را به آسمان بگیرد و آرزوهای کودکانه داشته باشد. 🔹برای آرتین؛ خردسالی که بجای آغوش مادر، امروز تنها و یتیم روی تخت بیمارستان هنوز متوجه اتفاقی که برایش افتاده نیست و با زبانی کودکانه می‌گوید «داشتیم سوار ماشین می‌شدیم که تفنگ زدن.» 🔹امروز هرچند برای آرتین دیگر آغوش گرم مادر نیست، خبری از مهربانی پدر نیست، اما همه مردم ایران با قلبی اندوهگین، چشمانی اشک‌بار و بغض‌هایی در گلو به او نگاه می‌کنند. 🔹مرگ بر گلوله‌های نفرین شده‌ای که تمام رویاهایش را تکه تکه کرد.