دلنوشته: دیشب 4 اردیبهشت ۱۴۰۳ با قطار ساعت ۱۷:۴۵ از ایستگاه راه آهن تهران به قم آمدم؛ هم در صف تایید بلیط در ایستگاه تهران و هم در قطار، تعداد قابل توجهی دخترخانم های جوان دانشجوی قمی بودند که از دانشگاه محل تحصیل در تهران به خانه برمی‌گشتند؛ حظ وافر بردم، کیف کردم، هم در صف طویل و شلوغ راه آهن و هم در قطار تهران -قم که شکل اتوبوسی دارد و اکثرشان در کوپه ویژه بانوان نشسته بودند، از خیلی از این دخترها پرسیدم که دانشجوی کدام دانشگاه هستند؛ تقریبا از همه دانشگاه‌های تهران نام بردند از علامه و شهید بهشتی و تهران‌ و علم و صنعت گرفته تا دانشگاه فرهنگیان و رجایی و ...و از رشته های متنوع دانشگاهی خود گفتند. آنچه برایم جای خرسندی داشت، پوشش متعارف و موقر این دخترهای جوان بود که بیش از ۸۰ درصد آنها پوشش موجه چادر یا مانتو داشتند وحجابشان خوب بود. واقعا معنی اصالت را در ظاهرشان یافتم ؛ استایلی دانشجویی، ساده و موقر برای خودم یادآوری کردم که دختری که در دوره مدرسه و دبیرستان، به وظایف درسی و تحصیلی خودش پایبند بوده و با‌ پشتکار و همت و هوشیاری، خودش را به یکی از دانشگاههای تهران رسانده، به چارچوب های اخلاقی و ارزشی خودش هم‌ پایبندتر است. بعد از جریان متوهم زن زندگی آزادی، این تجربه دیداری حال خوب کن، خیلی به من امیدواری داد چون متاسفانه هم فضای قالب رسانه ای .و مجازی، نوعی مارپیچ سکوت و نادیده انگاری از حضور ارزشی و ارزشمند این بانوان جوان برایمان ایجاد کرده و هم فضای کوچه و خیابان، چشم های ما را به روی دخترهایی که در اوج جوانی، زیست عفیفانه را برگزیده اند، بسته است. مریم طباطبایی @qomgoya