این رمان درباره سرگشتگی یک پسر جوان و متمول است که به گذشته اش شک کرده و در جستجوی هویت واقعی خود برمی آید. در ادامه داستان، این شخصیت که سیامک نام دارد، با خانواده شهید مهدی زین الدین آشنا می شود و مسیر جستجوهایش تغییر می کند... صادق کرمیار در کتاب "مستوری" از بین عشق و سرگشتگی پلی به عالم شهادت می زند و مخاطب را با زندگی شهید مهدی زین الدین آشنا می کند. شهید زین الدین از فرماندهان دوران دفاع مقدس است که در ۲۷ آبان سال ۶۳ در سردشت به همرا برادرش مجید به شهادت رسید. او فرمانده لشگر ۱۷ علی ابن ابی طالب (علیه السلام) و رزمندگان قم بود. خانم… خانم! فرزانه به گوشش اشاره کرد که یعنی نمی شنود. حمید بلندتر گفت: «می گویم با همین هلیکوپتر برمی گردی.» من هیچ وقت راهِ رفته را برنمی گردم. حمید ناچار نشست و با غیظ به او نگاه کرد. چند لحظه بعد حمید کاغذ و خودکاری از جیب بیرون آورد و به طرف فرزانه گرفت. مشخصات کامل و آدرس خانه ات را بنویس! فرزانه کاغذ و خودکار را گرفت و پرسید: «برای چی می خواهید؟» لازم داریم. فرزانه نشنید. برای چی؟ حمید فریاد زد: «برای اینکه بتوانیم جنازه ات را به خانواده ات تحویل بدهیم.» ۴