✳ ده دقیقه وقت پیدا می‌کرد، می‌رفت سروقت کتاب‌هایش 🔻 وقتی از عملیات خبری نبود، می‌خواستی پیداش کنی، باید جاهای دنج را می‌گشتی. پیداش که می‌کردی، می‌دیدی به دست نشسته، انگار توی این دنیا نیست. ده دقیقه وقت پیدا می‌کرد، می‌رفت سروقت کتاب‌هایش. گاهی که کاری فوری پیش می‌آمد، کتاب همان‌طور باز می‌ماند تا برگردد. 📚 از کتاب ۱۰ 📖 صفحه ۵۲ 👤 خاطراتی از