🍃🍃مطلوب های ذاتی در زندگی
🔹به نظر می رسد همه انسانها معمولا در زندگی این موارد را می خواهند:آرامش،شادی درونی،صلح با خود( که همان با خود آشتی بودن و خود را طعن و لعن نکردن است).وقتی انسان بفهمد که در زندگی دقیقا چه میخواهد دیگر لزومی ندارد که چندان درگیر مطلوبهای غیرذاتی شود.یعنی متوجه میشود برای رسیدن به مطلوبهای ذاتی،لزومی ندارد ثروت یا شهرت یا قدرت سیاسی یا علم آکادمیک کسب کند.
رقابت های اجتماعی فقط بر سر این است که ما گمان می کنیم تنها از طریق این مطلوبها می توانیم به مطلوب ذاتی مان برسیم.
با تامل در زندگی برخی عارفان،فیلسوفان،فرزانگان و معنویان جهان در می یابیم که اینها چگونه از برخی مطلوبهای غیرذاتی نظیر شهرت و ثروت میگریزند.کسانی هستند که می دانند نفس مال داشتن یا مال اندوزی سد راه آرامش انسان است. مایستراکهارت در تعبیر بسیار مهمی میگفت:«مالی که تو نمی توانی ببخشی مال تو نیست،تو مال اویی.»یعنی تو مالک آن نیستی بلکه مملوک آن هستی. به عبارت دیگر،اگر میخواهیم بدانیم مالک چه چیزهایی و مملوک چه چیزهایی ایم،باید از خودمان بپرسیم چه چیزی را می توانیم از خودمان جدا کنیم.چیزی را که نمی توان از خود جدا کرد آن چیز مالک ما است و ما مملوک آنیم.
🔹این نکته بسیار مهمتر از آن نکته ی شناخته شده ای است که می گوید حب مال است که برای انسان مضر است،نه خود مال.این تعبیر می گوید نفس نگهداری مال مضر است و ما را به مملوک آن بدل می کند.به همین سبب الهی دانان مسیحی بر این دعای حضرت مسیح تاکید زیادی دارند که می گوید:«خدایا کفاف هر روز ما را همان روز بده.»چرا نمی گوید کفاف هر هفته ی ما را بده؟به این دلیل که روز اول مصرف می کنی و شش روز بعد باید حافظ مال باشی و هزینه های آن را،نظیر دغدغه ی خاطر،ناآرامیها و ترس از دزد،داشته باشی.این نظر بیان می دارد که ما میتوانیم با مراجعه به خودمان مطلوب های ذاتی مان را دریابیم و از راههای بسیار کوتاهتری به آنها برسیم.بنابراین کشف مطلوب ذاتی که هرکس باید برای خودش آن را بیابد،از اهمیت بالایی برخوردار است و تا حد زیادی از مظالم جامعه می کاهد.
مصطفی ملکیان،کتاب زمین از دریچه آسمان،ص 176،انتشارات سروش مولانا