قانون كلى نجات در تعقيب بحثهاى مربوط به بنى اسرائيل در اينجا قرآن به يك اصل كلى و عمومى، اشاره كرده مى‌گويد: آنچه ارزش دارد واقعيت و حقيقت است، نه تظاهر و ظاهر سازى، در پيشگاه خداوند بزرگ ايمان خالص و عمل صالح پذيرفته مى‌شود "كسانى كه به پيامبر اسلام ايمان آورده‌اند و همچنين يهوديان و نصارى و صابئان (پيروان يحيى يا نوح يا ابراهيم) آنها كه ايمان به خدا و روز قيامت آورند و عمل صالح انجام دهند پاداش آنها نزد پروردگارشان ثابت است" ( إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ اَلَّذِينَ‌ هٰادُوا وَ اَلنَّصٰارىٰ وَ اَلصّٰابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ اَلْيَوْمِ اَلْآخِرِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلَهُمْ‌ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ‌ ). و بنا بر اين "نه ترسى از آينده دارند و نه غمى از گذشته" ( وَ لاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ‌ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ‌ ). اين آيه تقريبا با همين عبارت در سوره مائده آيه ۶۹ آمده، و با تفاوتى بيشتر در سوره حج آيه ۱۷ آمده است. مطالعه آياتى كه بعد از اين در سوره مائده آمده است نشان مى‌دهد كه يهود و نصارى به خود مى‌باليدند كه دينشان از اديان ديگر بهتر است و بهشت را دربست منحصر به خود مى‌دانستند. شايد همين تفاخر ميان جمعى از مسلمانان نيز بود، آيه مورد بحث مى‌گويد: ايمان ظاهرى مخصوصا بدون انجام عمل صالح، چه از مسلمانان باشد و چه از يهود و نصارى و پيروان اديان ديگر بى ارزش است، تنها ايمان واقعى و خالص به خدا و دادگاه بزرگ قيامت كه با كار نيك و عمل صالح و توام باشد در پيشگاه خدا ارزش دارد، تنها اين برنامه موجب پاداش و جلب آرامش و امنيت مى‌گردد. * يك سؤال مهم. بعضى از بهانه‌جويان آيه فوق را دستاويزى براى افكار نادرستى از قبيل صلح كل و اينكه پيروان هر مذهبى بايد به مذهب خود عمل كنند قرار داده‌اند، آنها مى‌گويند بنا بر اين آيه لازم نيست يهود و نصارى و پيروان اديان ديگر اسلام را پذيرا شوند، همين قدر كه به خدا و آخرت ايمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند كافى است. پاسخ: به خوبى مى‌دانيم كه آيات قرآن يكديگر را تفسير مى‌كنند، قرآن در آيه ۸۵ سوره آل عمران مى‌گويد: وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اَلْإِسْلاٰمِ دِيناً فَلَنْ‌ يُقْبَلَ مِنْهُ‌ :" هر كس دينى غير از اسلام براى خود انتخاب كند پذيرفته نخواهد شد". بعلاوه آيات قرآن پر است از دعوت يهود و نصارى و پيروان ساير اديان به سوى اين آئين جديد اگر تفسير فوق صحيح باشد با بخش عظيمى از آيات قرآن تضاد صريح دارد، بنا بر اين بايد به دنبال معنى واقعى آيه رفت. در اينجا دو تفسير از همه روشنتر و مناسبتر به نظر مى‌رسد. ۱ اگر يهود و نصارى و مانند آنها به محتواى كتب خود عمل كنند مسلما به پيامبر اسلام ص ايمان مى‌آورند چرا كه بشارت ظهور او با ذكر صفات و علائم مختلف در اين كتب آسمانى آمده است كه شرح آن در ذيل آيه ۱۴۶ سوره بقره خواهد آمد. مثلا قرآن در آيه ۶۸ سوره مائده مى‌گويد: قُلْ يٰا أَهْلَ اَلْكِتٰابِ لَسْتُمْ عَلىٰ‌ شَيْ‌ءٍ حَتّٰى تُقِيمُوا اَلتَّوْرٰاةَ وَ اَلْإِنْجِيلَ وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ‌ : " اى اهل كتاب شما ارزشى نخواهيد داشت مگر آن زمانى كه تورات و انجيل و آنچه را از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده بر پا داريد " (و از جمله به پيامبر اسلام ص كه بشارت ظهورش در كتب شما آمده است ايمان بياوريد). ۲ اين آيه ناظر به سؤالى است كه براى بسيارى از مسلمانان در آغاز اسلام مطرح بوده، آنها در فكر بودند كه اگر راه حق و نجات تنها اسلام است، پس تكليف نياكان و پدران ما چه مى‌شود؟، آيا آنها به خاطر عدم درك زمان پيامبر اسلام و ايمان نياوردن به او مجازات خواهند شد؟ در اينجا آيه فوق نازل گرديد و اعلام داشت هر كسى كه در عصر خود به پيامبر بر حق و كتاب آسمانى زمان خويش ايمان آورده و عمل صالح كرده است اهل نجات است، و جاى هيچگونه نگرانى نيست. بنا بر اين يهوديان مؤمن و صالح العمل قبل از ظهور مسيح، اهل نجاتند، همانگونه مسيحيان مؤمن قبل از ظهور پيامبر اسلام. اين معنى از شان نزولى كه براى آيه فوق ذكر شده و بعدا به آن اشاره خواهيم كرد نيز استفاده مى‌شود. * نكته‌ها: ۱ سرگذشت جالب سلمان فارسى بد نيست در اينجا شان نزولى را كه براى تفسير آيه فوق آمده است و در تفسير جامع البيان (طبرى) جلد اول نقل شده براى تكميل اين بيان بياوريم، در اين تفسير چنين مى‌خوانيم: " سلمان "اهل جنديشاپور بود. با پسر حاكم وقت رفاقت و دوستى محكم و ناگسستنى داشت، روزى با هم براى صيد به صحرا رفتند، ناگاه چشم آنها به راهبى افتاد كه به خواندن كتابى مشغول بود، از او راجع به كتاب مزبور سؤالاتى كردند راهب در پاسخ آنها گفت: كتابى است كه از جانب خدا نازل شده و در آن فرمان به اطاعت خدا داده و نهى از معصيت و نافرمانى او كرده است، در اين كتاب از زنا و گرفتن اموال