اُفتاده است رویِ زمین و برابرش
لبخند می زند به تَقلّاش، همسرش
اُفتاده است رویِ زمین، دید مثلِ او
اُفتاده است در وسطِ کوچه مادرش
جُرعه به جُرعه آب زمین ریختند و او
از بس که آب گفت، تَرَک خورد حَنجرش
قسمت نبود آب بنوشد، بجای آن
خاکی شده است، حیف لبان مطهرش
این دفعه می زدند دَف تا که جان دهد
کَف می زدند وقتِ نفسهای آخرش
خون گریه می کند لبه یِ تخته سنگ ها
از بَس که خورد بر لبه یِ پله ها سرش
این پشت بام گودی گودال نیست، شُکر!
با پا نیامده است کسی رویِ پیکرش
سخت است فکر این غم و سخت است باورش
مردی که قاتلش بشود زَهر همسرش
🥀🥀🥀🥀🥀
🏴قرآن ناطق🏴
https://eitaa.com/joinchat/2308636738C3c2137cbd3