💌 به بهانه شهادت شهید سرافزار یحیی ... ... شهید عزیز ما، یک کلاشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند. تا آخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده. پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونل ها نیست؛ بلکه در یک منزل مسکونی مخروبه عادی است که آنرا سنگر و یا مکان دیده بانی خود قرارداده است. عجب صحنه عجیبی برای پایان بندی این روضه سخت! شهید غرق در خون، خانه خراب یک فلسطینی آواره، مبل شکسته، اسلحه چسب زده و البته کتاب دعا... وقتی سربازان دشمن بالای پیکر او هستند، هیچ نشانه ای از موفقیت در آنها نیست؛ چهره هایشان بهت زده است. ابوابراهیم شهید شده و اکنون روح بلند او، منتظر ابراهیم هایی است که قرار است بت بزرگ را بشکنند و بساط نمرود و نمرودیان را جمع کنند. آتش بر ابوابراهیم گلستان شد و خون او همیشه تازه میماند و داغ او که عاشق امام کربلا بود برای جوانان فلسطین و یمن و لبنان سرد نمیشود. همیشه، خورشید در سپیده دم خود، از میان خون برمیخیزد. آنان که سرخی شفق را می‌بینند، منتظر سپیدی خورشید هم هستند و الشمس و ضحیها ... این شهادت های پی در پی که حتی فرصت ندبه و عزاداری را از ما گرفته است نشانه کدام اتفاق بزرگ تاریخی است؟ آری در آستانه طلوع خورشید، ستارگان یک به یک غروب میکنند. ✏️دکتر علیرضا معاف @quranbsj_ir