🌸🍃🌸🍃 سقراط با مردی به سفر رفت. به شهری رسیدند که در آن شهر مراسم عروسی بود. رسم بود که در آن شهر هر کس از خانه عروسی می‌گذشت، هدیه‌ای می‌داد. سقراط هدیه‌ای داد ولی آن مرد نداد و جور او را سقراط کشید. به شهر دیگری رسیدند، پیرمردی خانه‌اش سوخته و بی‌پناه بود سقراط سکه‌ای به او داد آن مرد هم داد. سقراط گفت: سعی کن به خوشی‌های مردم هم خوش باشی، سعی نکن وقتی بدبختی مردم را دیدی خوش باشی و احساس کنی خوشبخت هستی و به شکرانه‌ی خوشبختی خود به آن‌ها هدیه دهی. شادی فقط شاد کردن انسان‌های غمگین نیست. انسان‌های شاد هم به بخشش شادی از سوی هم‌نوعان خود نیاز دارند. https://eitaa.com/quransharif