رازِ زندگی👩‍❤️‍👨
#واقعیت_زندگی_لیلا❤️‍🩹 بعد از من خواست که هر چی اطلاعت از ساره و برادرم دارم مثل آدرس شماره تلفن
❤️‍🩹 با این حرفم صدای خنده دو تا زنا و چند نفر دیگه بلند شد. آخی طفلکی پس بی گناهی ما اینجا از بی گناه ها یه جور دیگه استقبال میکنیم. معلوم بود میخوان اذیتم کنن. چند قدم عقب رفتم و محکم خوردم به دیوار. یه دفعه یه دختر که هم سن و سال خودم بود از ته اتاق اومد و با لحنی لات مانند گفت چیکار دارید رات و بکش برو کاری به کارش نداشته باش. زنه نگاهی به دختره کرد و گفت تو رو سننه. رات و بکش برو دنبال شر نباش که من سرم درد میکنه واسه شر و دعوا. یکی از اون زنا دست رفیقش و گرفت و گفت بیا بریم ول کن تا به وقتش. واسم عجیب بود که ازش حساب بردن. چون اون زنا خیلی قلدر تر از این حرفها به نظر میرسیدن. به هر حال این دختر شد فرشته نجات من و من و از دست اون دو نفر نجات داد. ادامه دارد...