📚
فقط بیا
این مجموعه داستانی حاوی ۱۲ داستان با شخصیتهای اصلی نوجوان است.
کودکان و نوجوانان دیروز که بهترین سالهای زندگیشان را در جنگ گذراندند؛ آنانی که معنای اسیرشدن و جانبازشدن و شهیدشدن را خیلی زودتر از سنشان آموختند؛ کسانی که دیدند و با تمام وجودشان فهمیدند که جنگ نابرابر یعنی چه؛ نبودن پدر و ازدستدادنش، اسیرشدن و مفقودالاثرشدن و جانباز شدن پدر و برادرانشان یعنی چه.
🔻برشی از کتاب:
با همان افکار کودکانهام سعی میکردم به مادر بقبولانم که هرچه باشد و هر کاری کند، باز هم نمیتواند یک مرد باشد. او یک زن است. او یک مادر است. هر چند مادر نمونهای است؛ اما من بابا میخواستم. دنبال چیزی میگشتم که پدر لیلا داشته باشد و مادر من نداشته باشد، برای همین گفتم: آهان! اصلاً میدونی چیه؟ بابای لیلا ریش داره. سیبیل داره. شما که نداری! تازه بابای لیلا اینقدر زورش زیاده، اینقدر زور داره که لیلا رو بلند میکنه و لیلا میتونه دستش رو به سقف بزنه.
مادرم مرا از آغوشش به زمین گذاشت و به اتاقش رفت و بعد از چند لحظه برگشت. با دیدن صورتش، کلی خندیدم. او درحالیکه صدایش را کُلفت و مردانه میکرد، گفت: اینهم ریش و سیبیل! حالا بیا بغلم تا بلندت کنم و دستت رو بزنی به سقف. بعد مرا روی شانههایش گذاشت. دستم را گرفت. آرام روی شانههای نحیفش ایستادم و توانستم دستم را به سقف بزنم.
مادربزرگم که شاهد ماجرا بود و دید مادرم با مدادِچشم، برای خودش ریش و سبیل کشیده، طاقت نیاورد و با صدای بلند، شروع به گریه کرد و گفت: خدا روح پدر شهیدت رو شاد کنه
#معرفی_کتاب
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪