🌑 تا حالا در شب گرفتار ماندهای؟ سیاهی عظیم شب، تو را در خود فرو میبرد اما هیچگاه تسلیمش نمیشوی، نمیهراسی از این ظلمتِ بیانتها چون میدانی که بهزودی فجری فرا میرسد! نوری که سیاهی شب را شکافته و همه جا را روشن میکند! فجر همان انفجار نور!... همانی که خداوند متعال بدان قسم خورده است...
✨وَالْفَجْرِ ﴿۱)
وَلَيَالٍ عَشْرٍ ﴿۲﴾
وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿۳﴾
وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ ﴿4)
هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ ﴿۵﴾
🔺 یک واژهای این وسط مرا قلقلک میدهد! ذیحجر!! نمیدانم چرا بعد از این همه قسم، ذیحجر آمده است؟ اصلا ذیحجر کیست؟ ترجمهاش میشود دارای سنگچین، عاقل، خردمند، اما ربطش به آیات قبل را نمیفهمم... شاید باید خود کلمه را بیشتر زیر ذرهبین نگاهم ببرم...
🔻 ذیحجر! همانی که برای زندگیاش حریم و حدودی دارد تا خودش را حفظ کند... مثل حجره! همان اتاق، خانه، حریم یا هر چیزی که چهارچوب زندگیات را مشخص و متمایز میکند!!! ولی باز هم ربطش به فجر را نمیفهمم! به آن شبی که سپری میشود و به نور میرسد!
🌙 سوره از شب روایت میکند! از اضطرابی که آخرش به نور، به اطمینان به آرامش ختم میشود! انگار همان جایی که میفرماید:
✨
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿٢٧﴾
ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿٢٨﴾
فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿٢٩﴾
وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿٣٠﴾
🌿 جایی که نفس، مطمئن میشود! جایی که آرامترین جای دنیاست.... آآآآآه! نفَس تازه میکنم!اشکها از دریچه چشمانم بیاختیار میجوشد! چقدر دلم چنین قراری میخواهد! این اطمینان بیاندازه را! خدایا روزهای سختی است برای من! روزهایی که هر بار، فتنه و شبههای دلم را میلرزاند! روزهایی که نگه داشتن ایمان از گرفتن گلولهای آتشین، سختتر شده و من که شدیدا محتاج این نگاه و این خطابم! محتاجم به شنیدن هزار بارهی آیهای که میفرمایی: ای نفس اطمینان گرفته!!!
من هم اطمینان میخواهم! من هم قرار میخواهم! میخواهم برسم به صف بندگان خاص و مقربت...
فَادْخُلِی فِی عِبَادِی! همان چهارده نور مقدس! همان حسین (علیهالسلام)! همان قرار عالم! همان خودِ خودِ آرامش...
🚩 نمیدانم چرا سوره مرا به کربلا رساند! در کربلا چه چیزی را باید ببینم؟ فجر را؟ ذیحجر را؟ سردرگم میان آیهها ماندهام! سردرگم! و ای وای، همین سر، خودش روضه مصور میشود برایم!...
امامم، ای آرامش تمام عالم، ای قرار زمین و آسمان، جان من به فدایتان، چرا کربلا؟ چرا چنین مصیبت بزرگی که عرش خدا به لرزه در میآید از شنیدنش...
💢 بَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ وحَيرَةِ الضَّلالَةِ... حسین (علیهالسلام) خون درون قلبش را داد برای عاقل شدن من و شما! برای ذیحجر شدنمان! امام با تمام وجودش، با همه اهل و عیال و عزیزانش در کربلا آمد تا از حدود خداوند محافظت کند!! که
جدال کربلا بین حد داشتن و نداشتن است! بین رد کردن خط قرمزها! اینکه انسان به چه بهایی خط قرمزهایش را زیر پا میگذارد؟ به بهای گندم ری؟...
🥀 امام حسین (علیهالسلام) قتیل زنده نگه داشتن حدود الهی ست و
کربلا روایت هر روز و هر لحظه زندگی ماست... جایی که نگه داشتن حدود خداوند برایت مهم شد، بدان آنجا در صف اصحاب حسین (علیهالسلام) هستی! بدان قرار گرفتهای حتی اگر به ظاهر در ظلمت سیاه شب گرفتار مانده باشی! وقتی ذیحجر باشی، شب برایت معنا ندارد، چون تو افق نگاهت فجر است! نوری عالم تاب! حالا میفهمم چرا سوره فجر را سوره الحسین میگویند... اگر در کشتی نجات حسین باشی،
اگر در پناه حسین (علیهالسلام) باشی، در امنترین جای دنیا قرار گرفتهای و به اطمینان رسیدهای! در پناه حسین (علیهالسلام) که باشی شبی و ظلمتی وجود ندارد و همواره میبینی که پایان شب سیه، سپید است....
✍ ز . ک
📌 برداشتی از جلسات تدبر
#استاد_چیتچیان
#زندگی_با_قرآن
#سوره_مبارکه_فجر
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪