✨ سلام اشرفسادات خانم!
📖 هفتهشت ماهی میشد کتابتان را خریده بودم و دستودلم به خواندنش نمیرفت. میگفتم این هم یکی مثل صدها کتاب دیگر از خانواده شهدا که اولش با نکوناله شروع میشود و آخر سر هم خواننده را با قهرمانی افسانهای و دور از دسترس در خیالات خام رها میکند.
بیتعارف، بعدازظهری بود. از بیحوصلگی و نداشتن کتاب دلخواه بود که سراغتان آمدم.
🔻 شروع چنگی به دلم نزد ولی ادامه دادم. از ماجرای خواستگاری دیگر پابندتان شدم. گفتم این دختر، که توی آن زمان نگران آیندهاش هست و دلش میخواهد توی سرنوشتش موثر باشد یک حرفی برای گفتن دارد. هر چه بیشتر جلو رفتم بیشتر عاشقتان شدم. بیشتر کم آوردم. حتی یک جاهایی گفتم اَه اشرفسادات بس کن دیگه... آدم انقدر بیکله. انقدر سرسخت؟ انقدر خستگیناپذیر؟ که چی؟ که چهار تا گونی بیشتر آجیل و خشکبار بره جبهه؟ برو به زندگیت برس زن با این همه بچه قد و نیمقد... بذار یه چیزی هم به بقیه برسه، اما همان موقع فکر میکردم اگر آن زمان، صد تا زن هم ورژن شما بود شاید جنگ زودتر تمام میشد. شاید حال رزمندهها بهتر بود شاید محمدهای بیشتری برای دفاع از وطن سر و دست میشکستند و از جان عزیزشان میگذشتند.
🔆 کتاب را دو روزه تمام کردم. اگر از کسی که شما را خوانده بخواهند تعریف کند شاید بگوید او خیلی سختی کشید، صبوری کرد، سیمش خیلی وصل بود، توی جنگ خانهاش پایگاه شده بود. سبزی و مربا و ترشی و آجیل میفرستاد برای رزمندهها، شوهر و فرزندش جبهه میرفتند، پسرش را در بهار زندگیش، نوجوانی از دست داد و اما من میگویم او یک زن تمدنساز بود. خیال میکنید او مینشست با بچههاش و در و همسایه مربا میپخت، او داشت سه واحد درس احترام به هویت ملی تدریس میکرد. شاگردهاش که بچههاش و اقوام و همسایههاش بودند تحت قویترین اقدام تمدنی یک زن داشتند اصول پایبندی و مقاومت برای حفظ ارزشهای یک تمدن را از بر میکردند. او حتی همسرش را هم درس میداد. حاجیمعمار را که تا قبل از این دنبال دردسر نبود یک پا بسیجی آتش به اختیار کرده بود و این همه، بخشی از قدرت تو بود زن....
❗️ میدانی اشرفسادات هر وقت به محمد میگفتی خوشبهحالت مردی میروی جبهه، کاش من هم مرد بودم از دستت عصبانی میشدم. تو خودت یک لشگر رزمنده بودی زن. در فداکاری و شجاعت و درایت و وطنپرستی کی به پایت میرسید که دلت میخواست جای او باشی؟ تو برای آدمهای اطرافت محور مقاومت بودی. و مقاومت یک فرهنگ است. اصیل مثل خودت...
💢 اشرفسادات خانم شنیدهام این روزها با چالش جدیدی دست و پنجه نرم میکنی. این بیماریِ نفسگیر، غول مرحله چندم زندگیات است را نمیدانم! ولی مطمئنم از پس این یکی هم بر میآیی. من هر وقت توی سختیها کم میآورم یا در برابر فشارها و تنشهای این روزهای جامعه منفعل میشوم؛ مقاومت شما را به یاد میآورم. با شما حرف میزنم و به خودم نهیب میزنم که
تا وقتی در این کشور زنانی مثل اشرفسادات نفس میکشند جا خالی نباید داد. با هم ایستادن و تنها گریه کردن رمز جاودانگی توست. قهرمان واقعی تویی زن.
✍ لیلا نیکخواه
✨ جهت سلامتی سرکار خانم اشرفسادات منتظری؛ مادر شهید محمد معماریان حمد شفا قرائت بفرمایید.
#بانوی_نقش_آفرین
#تنها_گریه_کن
#نقش_بانوان
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪