🕌 ســرم را به سنگهای مرمری حرم تکیه دادهام! بـیقـــرارم و اینجا دنبال قـــرار میگردم! مدام از یک نقطه حرم به جای دیگر رفته و همهی سوالاتم را در ذهنم مرور میکنم! کلی سوال که آمدهام جوابش را از امام بگیرم...
چرخ میزنم در حرم! حیران و سرگردان! جایی مقابل گنبد آقا، زانو میزنم و مینشینم... اشک از چشمانم میجوشد! نمیدانم باید چه کنم؟ چه بپرسم؟ چه بگویم؟ کلی سوال در پستوی ذهنم بیجواب مانده است... نگاهم به پرچم سبزِ گنبد خیره میماند! از بین همه سوالها، گویا یک سوال در ذهنم بیشتر خودنمایی میکند... سوالی که خیلی درد دارد پرسیدنش! سوالی که خجالت دارم از گفتنش...
روبهروی ضریح ایستادهام... خجالت میکشم از سوالم ولی چه کسی نزدیکتر از امامی که انیسالنفوس است! اصلا کجا را غیر از اینجا دارم؟
💢 صدایی آن طرف ضریح توجهام را جلب میکند! دو خانم سر اینکه کدام به ضریح دست بزنند، دعوایشان شده... و آن طرفتر خانمی دارد فیلم میگیرد و میخندد!
صحنه غریبیست! چقدر اینجا فقر مردم را میتوان به عیان دید!! نمیدانم چه کسی باید در آنها معرفتافزایی کند؟ چه کسی باید برای این خواهرانمان زیارت را تعریف کند!!
یاد سوالم میافتم! حالا گویا به جوابش نزدیکتر شدهام! حس میکنم میفهمم جـــواب را...
⭕️ خانمی با حجابی که چندان درخور این حریم نیست، برای جشن نیمه شعبان، بین مردم شکلات پخش میکند! امام که درِ خانهاش به روی همه باز است! برای همه، همیشه سنگ تمام میگذارد! ما اما نباید آداب مهمانی و شأن میزبان را رعایت کنیم...؟؟!
حالا به جواب سوال خودم رسیدهام! گویا با این اتفاقات جواب را نشانم دادهاند...
🥀 گریه امانم را بریده است... سرم را از خجالت پایین انداختهام! حالم حال خوشی نیست! واگویههای من با خودم در حرم حالا فقط به آه و اشک ختم شده است... روی فرشهایِ قرمزرنگ حرم شروع میکنم به نوشتن: به نیمه شعبان که میرسد همه جشن میگیریم!! شکلات پخش میکنیم، نذریهای مختلف و رنگارنگ، خیلی هم خوبه اما انگار در بین این خوشیها، غم نبودنتان را به کلی فراموش کردهایم... حواسمان به شما نیست! عادت کردیم به نبودنتان... دردمان نمیگیرد که شما نیستید... حواسمان نیست که برای آمدن شما تنها نشستن، اشـــک ریختن و دعا کردن کافی نیست... ما نشستهایم تا شما خودتان هـــمهی کارها را درست کنید! حتی در مورد هدایت خودمان هم، نقصهایمان را از چشم شما میبینیم!!
تنها هنرمان این است که بگوییم آقا شما که میدانید ما نمیتوانیم! شما که میدانید در توانمان نیست! و منی که زمینگیر خود شدهام، از پس خودم هم برنیامدهام، حالا چه کار میتوانم برای هدایت دیگران کنم...
آقا جان، مرا از این حال بد نجات بده! حالی که شبیه گفته یاران حضرت موسی (ع) به اوست...
✨
فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ...
تو و خدایت با جبار بستیز، ما تنها اینجا نشستهایم و برایتان دعا میکنیم... ما پی کار و زندگی خودمان هستیم ولی خوب میشود شما هم ظهور کنی...!
💫
برای فتحی به وسعت یک تمدنِ اسلامیِ جهانی به دست بقیهالله، باید تمام قد ایستاد، جنگید و در میدان بود، با تمام داشتهها، با تمام وجود، با تمام قدرت....
✍ ز . ک
📌 برداشتی از جلسات تدبر
#استاد_اخوت
#زندگی_با_قرآن
#سوره_مبارکه_مائده
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪