📖
#آموزش_حکمت_اشراق
✍️ استاد یزدانپناه
▪️بخش سوم
⏺ چالش در فلسفۀ اسلامی مشایی
🔺 فلسفه اسلامی مشایی بهرغم استحکام مبانی، بهدلیل برخی خللهای روششناختی و هستی شناختی، بستر را برای هجوم مخالفان فراهم ساخت. بهکارگیری انحصاری کاوشهای استدلالی، آن هم تنها به شیوۀ منطق ارسطویی از حیث روششناختی و طرحِ آرایی خاص در مباحثی از مبدأ تا معاد؛ همچون علم واجب تعالی به جزئیات، فاعلیت بعید یا قریب حق تعالی، حدوث یا قدم عالم، معاد جسمانی یا روحانی، زوال یا بقای نفوس ساذجه و مسائلی دیگر از حیث هستی شناختی، بهتدریج اعتراض مخالفان فلسفه را برانگیختند.
🔺ازیکسو، اصحاب حدیث و طرفداران علوم نقلی که بیشتر در قالب گروههای کلامی ظهور یافته بودند، حملاتی گسترده بر پیکر فلسفه مشایی اسلامی وارد کردند و از سوی دیگر، باطنگرایان اسلامی، عارفان و صوفیان، هم روشهای عقلی را به باد انتقادهای تندِ خود گرفتند و هم طرح هستی شناختی فسلفی را معیوب دانستند و هم دینپژوهی تأویل گرایانه عقل افراطی را به چالش کشیدند.
🔺 نمونههای کاملی از این هجومها را میتوان در آثار فخرالدین رازی (م604ق) در میان گرایشهای کلامی و ابوحامدغزالی (م505ق)در وادی تصوف و عرفان مشاهده کرد. سیر مخالفت با فلسفه تا بدانجا است که گویا در قرن ششم و اوائل قرن هفتم -بهرغم تلاشهای ابنرشد اندلسی (م 595ق)- دیگر رمقی برای ادامه حیات فلسفه مشایی اسلامی باقی نماند و همه حوزههای فکری-فرهنگی اسلامی، میان دو گرایش کلامی و عرفانی تقسیم شده بود. همین امر سبب شد بیشتر شرق شناسان اروپایی و کسانی که بهدرستی از سیر تحولات اندیشه عقلی اسلامی آگاهی ندارند، این دوره را دوران پایان فلسفه اسلامی شمارند و مرگ فلسفه را با مرگ ابنرشد همراه پندارند.
⏺ عوامل بقای فلسفه در میان مسلمانان
🔺 در این میان دو عامل موجب استمرار و تقویت حیات تعقّلی و اندیشههای فلسفی در میان مسلمانان شد
1️⃣عامل درون فلسفی
🔺 ازاین دو عامل یکی به خود فلسفه و دیگری به فلسفه ورزان و فیلسوفان اسلامی مربوط بود. آنچه درون فلسفه، به بقای آن انجامید، قوّتها و استحکام مباحث فلسفی و روش تعقلیِ منطقی بود؛ بهتدریج روشن شد ایرادهایی که بهویژه گرایشهای مختلف کلامی بر فلسفه وارد کردند، بیمبنا بوده و مباحث فلسفی و حکمی، دقت و عمق بسیار بالایی دارد.
🔺 افراطهای مدعیان عرفان و تصوف و بروز انواع بدعتها و سنّتها و رفتارهای دور از عقل و گسترش جهالت در این توده از یکسو و شکلگیری دانش عقلگرا و خردپسند عرفان نظری در میان محققان عرفا از دیگر سو، جایگاه و نقش عقل را در میان فرهیختگان، بهطور چشمگیری افزایش میداد.
2️⃣عاملی که به فلسفه ورزان برمیگشت
🔺نگاه منتقدانه، اصلاح گرایانه و تحول خواهانۀ خودِ حکیمان و فیلسوفان مسلمان بودهاست. امتیاز ویژۀ این نگاه در مقابل انتقادهای گروههایی مانند متکلمان آن بود که این نگاه هرگز به معنای نادیده گرفتن ارزشهای موجود و بنیانهای قویم فلسفۀ ارسطویی یونانی نبود.
🔺توجه جدّیتر فلسفه به آموزههای دینی و حرکت در جهت فهم عمیقتر از گزارههای اسلامی و مطرح کردن تحلیلهای موافقتر با ظواهر شریعت و دادن خدمات گوناگون به حوزه دینپژوهی از یک سو و ابراز تمایلاتی به حوزه عرفان و جدیت بیشتر برای درک مبانی اساسی معرفت و سلوک از سوی دیگر، به همراه دریافت پیام های اساسی فلسفه و حکمت از سوی فرزانگان حوزۀ کلام و دینپژوهی و عرفان، تقارب روزافزون فلسفه و عرفان و دین را سبب شدند و فلسفه را حیاتی مجدد و حرکتی تازه بخشیدند.
📚 منبع: کتاب آموزش حکمت اشراق ص 6_7
♻️آدرس کانال
🆔
https://eitaa.com/Roshanye_Vagheeyat