📖 ✍️ استاد یزدانپناه ▪️بخش ششم ⏺ جوهره فلسفه اشراق 🔺 هر مکتب جدید و مستقل فلسفی، ویژگی هایی دارد که آن را از مکتب های دیگر فلسفی ممتاز می سازد. چه عوامل بنیادین و فراگیری در فلسفه اشراق وجود دارند که این فلسفه را به عنوان یک مکتب مستقل فلسفی معرفی می کنند؟ 🔺 شیخ اشراق در عصری به سر می برد که از سویی، ضعف های گستردۀ محتوایی در فلسفه مشاء آشکار شده بود و از سویی دیگر، پدیده چشم گیری مانند عرفان و تصوف، روش دیگری برای رسیدن به واقع عرضه کرده است. ⏺سه جهت تحول در حکمت اشراق 🔺 در چنین فضائی سهروردی در می یافت برای تأیید و تقویت فلسفه، باید دستگاه جدیدی عرضه کند که افزون بر عاری بودن از ضعف های فلسفۀ مشاء، از روش عرفانی نیز بهره گیرد؛ در عین حال که به خودی خود از هویت نیرومند فلسفی نیز برخوردار باشد. به همین دلیل، شیخ اشراق برای رسیدن به این مقصود، نظام فلسفی خود را در سه جهت متحول ساخت: 1️⃣روش فلسفی 🔺 رویۀ استدلالی بحثی، از روش ذوقی و شهودی نیز بهره گرفت و مباحث فلسفی را از این دو پایگاه پیگری کرد و به نتیجه رساند. 2️⃣جهت محتوایی «حکمت نوری» 🔺 محتوای فلسفۀ اشراقی آنچنان با محتوای فلسفۀ مشا متفاوت است که گویی انسان با محتوای کاملا جدید رو به روست. وی در مقابل ساختار حکمت مشاء، حکمت نوری را بنیان گذاشت و نگرش جدیدی به هستی عرضه کرد. 3️⃣علم النفس اشراقی 🔺 علم النفس اشراقی به کلی با علم النفس مشائی متفاوت است. نفس مشایی، دارای قوای متعدد و حواس پنج گانه است و نهایت مقصد او، علم حصولی به کلیات از طریق قوه عاقله است که این قوه، حقیقت اصلی او را تشکیل می دهد؛ ولی نگاه سهروردی چنین نیست. 🔺 ویژگی اصلی علم النفس اشراقی آن است که نفس را پرتوی از عالم می شمارد که از آن عالم، به عالم ظلمانی مادی تابیده و از سویی از موطن اصلی خود دور شده است و اکنون نیز میل وطن دارد. علم النفس اشراقی حلقۀ واسطی میان روش و محتوای فلسفه و نظام نوری سهروردی باشد. این سه ممیزه در فلسفه اشراق، در عین آنکه سه عنصرند، در ارتباط پیچیده و عمیقی با یکدیگر قرار دارند. ❇️ تحول اساسی در روش فلسفی 🔘همراهی عقل و شهود در روش فلسفی 🔺در نگاه سهروردی، هر کدام از روش های شهودی محض و استدلالی صرف _ با ترجیح روش شهودی محض _ می تواند راهی به سوی واقع باشد؛ اما هیچ یک از آن دو به تنهایی، کامل و بی نقص نیست؛ زیرا اگر کسی از طریق سلوک و ذوق به مشاهدۀ حقایق بپردازد، ولی قدرت عقلانی لازم را برای تحلیل مشاهدات و مکشوفات خود نداشته باشد، چه بسا در مقام تحلیل و جمع بندی و برخی استنتاج ها دچار خطا شود. 🔺از سویی دیگر، اگر کسی تنها به یافته های ذهنی خود اعتماد کند و پیوسته به تشکیل صغرا و کبرا بپردازد و با تقسیم بندی های عقلی در مسیر کشف واقع گام بردارد، افزون بر آنکه چه بسا در مسیر فکری اش دچار اشتباه شده و از واقع دور شود که دیگر از نظر علمی اعتباری ندارد، در مواردی نیز که با واقع مطابقت دارد، تنها به پرتوی ضعیف از حقایق نفس الامری خواهد رسید. 🔺به اعتقاد سهروردی اگر هر دو روش با هم به کار روند، اتقان کار فلسفی را صد چندان می کند و درجۀ واقع نمایی حکمت را به سطحی از قوت می رساند که شبهه ای در آن راه نیابد. 📚 منبع: کتاب آموزش حکمت اشراق ص 16_18 ♻️آدرس کانال 🆔https://eitaa.com/Roshanye_Vagheeyat