📖 ✍️ استاد یزدانپناه ❇️بخش سیزدهم ▪️حیات حکمت اشراقی پس از سهروردی 🔺هنگامی که فلسفۀ مشایی ارسطویی وارد حوزه اندیشۀ مسلمانان شد، به تدریج و پس از هضم کامل، گسترش شگرفی یافت و تقریباً فیلسوفان مسلمان، اندیشه های هماهنگ مشایی یافتند. همچنان که پس از ظهور صدرالمتألهین شیرازی در قرن یازدهم هجری و معرفی حکمت متعالیه از سوی آقا محمد بیدآبادی و ملا علی نوری، تقریباً همه حکما، صدرایی شدند و مبانی صدرایی را پذیرفتند، اما پس از عرضه مکتب اشراقی، با آنکه گویا زمینه از هر جهت برای طرد فلسفه مشایی و قبول یک فلسفه جدید آماده بود، چنین وضعیتی پیش نیامد، بلکه حکمای پس از سهروردی را می توان به سه گروه تقسیم کرد: گروهی همچنان مشایی صِرف باقی ماندند و گروه اندکی همچون شهرزوری پیرو کامل حکمت اشراقی شدند، اما بیشتر حکما را باید پس از شیخِ اشراق و عرضۀمحصولات اشراقی، حکیمانی «مشایی_اشراقی» یا «اشراقی_مشایی» با اختلاف درجات تقرب به یکی از آن دو مکتب، دانست. 🔘علل درونی عدم بسط حکمت اشراق بعد از سهروردی 1️⃣تحول شدید در اصطلاح ها و زبان فلسفی در حکمت اشراق و ادبیات به کار رفته در آن 🔺این تحول گسترده در اصطلاح ها که در بسیاری از موارد چندان لزومی هم نداشت و بلکه از نظر گسترده در اصطلاح ها که در بسیاری از موارد چندان لزومی هم نداشت و بلکه از نظر واژگان، گاه ضعیف تر از اصطلاح های پیشین نیز بود، باعث نوعی دل زدگی شد و گونه ای از احساس بیگانگی در میان فیلسوفان ایجاد کرد. 🔺زیرا مصلحان علمی در صورتی می توانند توفیق یابند و تحولاتی، هرچند شگرف ایجاد کنند که در همان بستر سنتی علمی حرکت کنند و تا جایی که می توانند رعایت حال اصحاب آن علم کنند و با حفظ بسیاری از شئونات و ساختارها، تحولات خود را اجرائی سازند و از ایجاد تنش های بی دلیل کاملاً بپرهیزند. 2️⃣دشواری روش اشراقی 🔺شیخ اشراق روش بحثی صرف را نه تنها کافی نمی دانست، بلکه آن را ضعیف ارزیابی می کرد و اساساً کسی را که به درجات شهود دست نیافته باشد، حکیم و فیلسوف نمی شمرد. 🔘علل بیرونی عدم بسط حکمت اشراق بعد از سهروردی 1️⃣شیخ اشراق شاگردان برجسته ای که بتوانند اندیشه های او را ترویج کنند، نداشت 🔺شاید مهم ترین دلیل آن سفرهای پی در پی و دیگری کوتاهی عمر وی بود که نتوانست در این عمر کوتاه، اشخاص قابل اعتنائی را برای بسط و ترویج اندیشه های اشراقی تربیت کند. 2️⃣استحکام و قدرت فلسفی بسیاری از مبانی مشایی به تدریج ضعف بسیاری از ایرادهای شیخ اشراق را آشکار ساختند و این امر اثری منفی در رواج حکمت اشراقی گذاشت 🔺احیای مجدد حکمت مشایی در قرن هفتم از سوی خواجه نصیرالدین طوسی و نشان دادن ضعف ایرادهای متکلمان به ویژه فخر رازی به آن و درهم آمیختن مباحث کلامی با مباحث فلسفی مشایی و آموزه های فارابی و ابن سینا که مشتریان بسیاری در همه جای جهان اسلام داشت، در نهایت به افزایش طرف داران حکمت مشایی انجامید و با این روش حریفان بسیاری از میدان به در شدند و این همه باعث شد حکمت اشراقی به عنوان یک دستگاه فلسفی، همیشه در میان حکما، حکمتی درجه دوم تلقی شود. 🔘فراز و نشیب در توجه به حکمت اشراق 🔺به هر روی، فراز و نشیب در اقبال و بی اقبالی به حکمت اشراقی در طول تاریخ فلسفه اسلامی همیشه وجود داشت تا آنکه صدرالمتألهین التفات کامل تر و ریشه دارتری به اندیشه های شیخ اشراق نشان داد و آنها را از منابع مهم برنامه خود دانست. به ویژه از حیث روشی، به تکمیل روش اشراقی پرداخت و اوج این روش را با برخی افزوده های بسیار مهم در آثارش بروز داد و پاره ای از پرسش های اساسی ای را که در حکمت اشراقی مطرح شد، ولی پاسخ های مناسب نیافت، به سرانجام رساند. 🔺اما با همه این اوصاف هنوز هم سرمایه های کمتر دست خورده ای در حکمت اشراق وجود دارند که می توانند با پیگری عالمانه، فرآورده های ارزشمندی را به بار آورند. 📚 منبع: کتاب آموزش حکمت اشراق ص 40_42 ♻️آدرس کانال: 🆔https://eitaa.com/Roshanye_Vagheeyat