🕊 برای اعزام به جبهه به رفسنجان که رفته بودند. کسانی که سن کمتری داشتند، اجازه رفتن به جبهه را به انها نمیدادند. به نقل ازشهید که بعدها در نامه ذکرشده بود ۷۵تومان را نذر مسجد حضرت ابوالفضل کرده بود که با رفتنش موافقت کنند.🥺 ۴۵ روز دوره آموزشی که تمام شد مرخصی گرفتن و به شهرستان برگشتند. قرارگذاشتند عصر باشهید علیزاده و پورقاسمی و بقیه همراهان حرکت کنند تا اول صبح انجا باشند. زمستان بود و هوا ی سرد زمستان کولاک کرده بود. مادر طبق معمول لباس ها را شسته بود و سردی هوا باعث شده بود که لباس‌ها کاملا خشک نشوند. عباس لباسها را روی چراغ نفتی گرفت ودرحالی که هنوز نم داشت آنها را پوشید و با موتور تا خانه ی شهید پورقاسمی رفتند. شهید پورقاسمی بعداز لحظاتی دم درخانه آمد وگفت عباس جان امشب برایم مهمان آمده صبر کن فردا صبح باهم راهی میشویم عباس قبول کرد وباهم به خانه برگشتیم در راه برگشت، گفتم برادر یه قولی بهم بده که ازجبهه برام یه چفیه بیاری عباس قبول کرد، ولی انگار قسمت چیزی دیگری بود و عباس به مقام والای شهادت رسید وعباس اولین شهید دانش آموز منطقه نوق ثبت شد🥀 🔹شهید 📍کانال @rafsanjan_shohada