تقدیم به همه شهدای حافظ دین و امنیت امروز صفحات تاریخ را که ورق میزنیم مملو است از روایت خون های بر زمین ریخته شده ای که صرفا خیالات ذهنی خواننده یه یک فیلم نامه نویس نیست بلکه حقیقتی است که از دیر باز ادامه داشته و خواهد داشت. دو گروه در مقابل هم؛ یکی در پی حق و دیگری مخالف با حق، یکی به دنبال عشق به وطن و دیگری به دنبال هوی نفس، یکی طرفدار محرومان و مستضعفان، یکی هواخواه اجانب و بیگانگان یکی در موضع دفاع و دیگری در موضع تهاجم و یکی مظلوم و دیگری ظالم، یکی در پی فرهنگ ناب محمدی و دیگری مسخ شده فرهنگ استعمار و استثمار و این فرایند مبارزه حق و باطل قرن هاست که آغاز شده است و تاکنون هم ادامه دارد. بله صفحات تاریخ پر است از داستان مثله کنندگانی که به طمع داشتن منافع مادی و خرید زندگی پر از زرق و برق دنیا چشم خود را بر همه چیز بستند و همه مولفه های انسانی را زیر پا نمودند، حیا را خوردند و آبرو را قی کردند، بی آنکه به قضاوت تاریخ بیندیشند، به عرق ملی، به وفاداری به مردم و هم وطنان خود و یا احساس تعلق خاطر به سرزمین‌ مادری. اساسا سرزمین مادری برای این جماعت معنا و مفهومی ندارد تا به مولفه هایی چون عزت و افتخار و اعتماد ملی پای بند باشند، گویا آمده اند که فقط در اتوبان زندگی دنیا از سمت راست سبقت بگیرند و در این مسیر سبقت پای بند به هیچ اصولی نباشند و از انجام هر گونه رذیله اخلاقی خود داری نکنند؛ خواه این رذیله فرو کردن خنجری بر قلب جوانی باشد یا دوختن گلوله ای بر جسم کودکی بیگناه، خواه بیرون آوردن اشک دختر بچه ای در فراق پدر و یا بلندکردن آه و ناله ی مادری در فراق پسر، چون اصل بر سبقت گرفتن در بد بودن و پست بودن و حقیر بودن است. انسان هایی که مسخ مظاهر دنیا شده و به تعبیر قرآن کریم هویت انسانی خود را از دست داده اند. لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ. زندگی دنیا برای مسخ شدگان فرهنگ غربی چیزی جز لهو و لعب و تفاخر و تکاثر نیست. مسخ شده فرهنگ غربی روزگاری تنها با بوی کباب سفارت انگلیس حاضر می شود خون بریزد آن هم خون ابر مرد بزرگی چون شیخ فضل الله نوری و عمامه از سر او بردارد و در پای جنازه او هلهله کند و کف بزند و روزگاری دیگر در قامت یک چکمه پوش قزاق تمام تلاش خود را برای برداشتن حجاب از سر بانوان این سرزمین و محو همه مظاهر اسلامی و ملی میکند، اما در نهایت همان اربابان غربی که روزگاری بی چون چرا چشم بر دهانشان‌ میدوخت، با ننگین ترین شکل ممکن بساطش را چیده و موجبات سقوطش را فراهم و فرزند منحوسش را بر کرسی سلطنت جای دادند. و دست خداوند بود که از آستین حضرت روح الله بیرون زد و آنان را که معتقد بودند ایرانی جماعت توان ساختن لولهنگ را هم ندارد از کرسی سلطنت دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی بلند و این کرسی ذلت را از بیخ و بن برکند. امام ما نظم نوین جهانی را که مبتنی بر فرهنگ منحط آمریکایی و بر اساس قلدری و زورگویی بنا شده بود، بر هم زد و به عالمیان با صدای رسا اعلان نمود که اسلام در برابر هیچ زور گویی واداده و تسلیم نخواهد بود. و چهل و سه سال است این تقابل فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی ادامه دارد؛ تقابل مساوات و برابری بر سرمایه داری و سود محوری. و اینک حضرت سید علی ما ادامه دهنده راه روح الله به دنبال نظم نوین جهانی جدیدی است در عالم؛ نظمی نوینی مبتنی بر حاکمیت مهدی زهرا روحی و ارواحنا فدا بر قلبها و جان ها و دلها. فرمانده ای که سربازانی از تبار قاسم سلیمانی دارد. اگر چه در این روزها همه زورگویان عالم با همه توان به میدان آمده و جن و انس را به کمک طلبیده اند تا باری دیگر همان مسیر چکمه پوش قزاق را طی کنند و بانوان این سرزمین را از فرهنگ ناب محمدی و فرهنگ اسلامی، با شعار دروغین زن زندگی آزادی دور کرده و آن ها را بر لبه پرتگاه نشانیده و تشویق به اتش زدن روسری کنند. اما زنان این سرزمین از نسل همان مادرانی اند که در انقلاب ۵۷ دست در دست مردانشان با فرزندانی در آغوش، سلطنت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را نابود کرده و حاکمیت اسلام را به ارمغان آوردند. زنانی از نسل پدرانی چون ریسعلی دلواری، میرزا کوچک خان جنگلی، محمد خیابانی، نواب صفوی و همه شهدایی که در راه حاکمیت مهدی زهرا روحی و ارواحنا فدا بر دنیا، به ندای رهبرشان لبیک گفته و در راه نابودی جبهه کفر و استکبار مظلومانه و غریبانه به شهادت رسیدند. اینک ما زنان این سرزمین که الگویی نابی چون حضرت زهرا سلام الله علیها داریم از خون این شهدا چون فرزندانمان پاسداری و داغ کشف حجاب را بر دل دشمن میگذاریم.