داستان ارتفاع! 🔘 دخترک سه ساله عکس شهید جمهور را سر چهارراه می‌بیند:" مامان این کیه؟" و بعد از پرسش معصومانه‌اش به چهره من زل می‌زند. بغضی، لرزشی، اشکی، آهی را انتظار می‌کشد. به عکس نگاه می‌کنم. تار می‌بینم. با لحن کودکانه می‌پرسم:" اگه گفتی کیه؟" 🔸"رئیس جمهوره!" می‌خندد. خودش را روی صندلی ماشین پرت می‌کند" گفتی گم شده بود دعاکنم پیدا بشه، پیدا شد؟" سوال تکراری! دیالوگ تکراری این مدت. 🔘 اما این دفعه پاسخ متفاوتی می‌دهم. نمی‌گویم رفت پیش خدا. کمی قشنگ‌تر می‌گویم:" آره پیدا شد. گرفت. رفت بالای بالا! پیش خود خدا. آدم خوبها همیشه میرن پیش خدا. آدم بدها اما نمی‌تونند ارتفاع بگیرن، خب بدن دیگه، می‌خورن زمین!" بازهم می‌خندد. به بیرون خیره می‌شود. چقدر از حرفم را فهمیده‌است نمی‌دانم. من اما سبک‌ترم. من بیزاری‌ام از آدم‌ بدها را به زبان آورده‌ام. چند روز دیگر من و خیلی‌های دیگر، بیزاری‌مان از این "فی قلوبهم مرض‌ها" را توی صندوق می‌ریزیم. ما باهم اعلام می‌کنیم هرکه نمک به زخم عزادار می‌پاشد محکوم است. ✍️مریم حمیدیان 🌐 رسانه حوزه انقلابی (رحا مدیا) 🆔 @rahamedia