زمانه شناسی امری لازم برای مهندسی فرهنگی چالشی که در گام دوم انقلاب با آن مواجه هستیم روشی متفاوت نسبت به گذشته دارد در این مرحله با یک جنگ تمام عیار در عرصه و فکر و ذهن مواجه هستیم و آنچه تعیین می کند چه کسی پیروز میدان است «روایت» است. اندیشکده های بلاد کفر معتقدند در جنگ های فردا کسی برنده نیست که بمب دارد بلکه کسی پیروز است که بهترین روایت را دارد. در جنگ روایت ها اگر برنده روایت نکند، روایت خواهد شد؛ از پیروزی ها شکست، و از شکست ها پیروزی ساخته خواهد شد. بنابراین اگر قرار بود طراحی راهیان نور و طرح ولایت را متناسب به چالش های روز بروزرسانی کرد باید تمرکز را دقیقا روی نقطه ی ثقل حرکت دشمن گذاشت و به قول سان تزو به استراتژی دشمن باید حمله کرد. حال مسئله ی اصلی چیه؟ و چکار باید کرد؟ مسئله ی اصلی القای ناکارآمدی در عرصه های مختلف می باشد بنابراین ضروری است در خط روایی ما نشان دادن کارآمدی پررنگ باشد به عنوان مثال نشان دادن راه طی شده از ابتدای جنگ تا الان در قالب یک باغ موزه دفاع مقدس در خرمشهر با یک خط روایی قوی می تواند بخشی از برنامه باشد. سالانه چندهزار اتوبوس راهی مناطق جنوب می شود و ازین فرصت می توان نهایت بهره را برد و با یک تیر چند نشان زد و نیاز نیست دوباره کلی هزینه کنیم تا یک اردوی راهیان پیشرفت برگزار کنیم. بنابرین اگر چاره ی چالش های دهه ی هفتاد راهیان نور بود، پاسخ چالش های دهه ی پنجم انقلاب راهیان پیشرفت است ولی و این را مغزهای متفکر فرهنگی به درستی فهمیدند و برنامه ریزی کردند اما یک مشکل در اینجا نیز خودنمایی می کند و آن هم نداشتن یا بعضا بی توجهی به پیوست روایی قوی است. یک نمونه را در ادامه ببینیم...