من یقین دارم گره از کارِ ما وا می‌کنی خادمِ خود را از آن بالا تماشا می کنی قدرِ نعمت را نمی داند دلِ آلوده ام عشق را درخیمه ی قلبم تو بر پا می کنی تو همیشه یاور تنهایی من بوده ای روزِ محشر نوکر خود را تو پیدا می کنی من کجا و خادمی در این حرم بی لیاقت را تو لایق، لطف برما می کنی لایق لطفت نبودم، من که میدانم عزیز خادمِ خود را از آن بالا تماشا می کنی.