🔹غرورآفرینان کربلای ۵
🔸زندگینامه
#شهید_محسن_فلاحی
🔸از لبنان تا شلمچه
🔸احساس سوزش شدیدی در پهلوی راستش کرد، بدنش لرزید، به اطرافش نگاه کرد، چیزی ندید. گرد و غبار آتش دشمن همه جا راگرفته بود، بچهها به سمت خط میرفتند، ترکش به پهلویش گرفته بود و خونریزی میکرد، عمامهاش را از سر بازکرد، خیلی محکم به کمرش بست، احساس چابکی داشت، اسلحهاش را از زمین برداشت و به سمت خط شتافت.
***
🔸ناصر(محسن)فلاحی ۱۷ شهریور ۱۳۴۶ در یکی از محلههای جنوب تهران به دنیا آمد، کودکیاش با بچههای محله خانیآباد گذشت و در مسجد و مدرسه از بچههای متدین و منظم شناخته میشد.پدرش میگوید: ناصر بچه درس خوانی بود، اما در دبیرستان وقتی با یکی از معلم هایش بر سر مسایل سیاسی و اعتقادی درگیر میشود و مدرسه را رها میکند.
او همان سال در حوزه علمیه جامعه امیرالمومنین(ع) ثبتنام میکند و به تحصیل علوم دینی میپردازد.
هم دورهایهای او میگویند: ناصر در حوزه و در حجره بسیار سادهای درس میخواند که گویا آن حجره قبلا حمام عمومی بوده است، اما او به آن حجره افتخار میکرد.
دوستانش نیز میگویند: با آن که وضع مالی خانوادهاش مناسب بود هیچگاه درخواست پول نمیکرد و با همان مقدار که به او میدادند به مستمندان کمک میکرد و در حوزه به طلاب افطاری میداد.
یکی از دوستان نزدیک ناصر تعریف میکند: در همان دوران یکی از نزدیکان خانوادگی به او میگوید: « ناصر! شما که از لحاظ مالی مشکل ندارید. حوزه را رها کن و بیا در کنار خانوادهات بمان!» اما ناصر در جوابش میگوید: «آنچه برایم مهم است درس خواندن در حوزه و کسب معرفت دینی است!»
او پس از مدتی که از دوران تحصیلش میگذرد، به مدت یک سال به عنوان رزمنده و مبلغ به لبنان رفت و در نبرد با رژیم صهیونیستی در کنار نیروهای لبنانی مجاهدت کرد.
در وصیتنامه به مادرش نوشته بود: «مادر! عشق به شهادت جدید نیست. بلکه دیگر این عشق در ایران رواج یافته. پس همانطور که میدانی باید از کشته شدن من ناراحت نشوی بلکه برایم دعا کنی تا خدا من را با شهدای کربلا محشور بگرداند».
در وصیتنامه او نوشته شده است:«این قسم را میخورم که اگر خونم را بریزند در قطرههای خونم نام خمینی را خواهید دید»
پدرش میگوید: در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه، من و برادر ناصر هم در جبهه بودیم که ناصر در آن عملیات از ناحیه پهلو مجروح شد وعمامهاش را به کمرش بست و دوباره به سمت خط مقدم رفت. ناصر فلاحی در ۲۷ دی ۱۳۶۵ در عملیات کربلای در منطقه شلمچه بهشهادت رسید.
توصیه آخر شهید
«من این مرگ را از عسل بر وجودم گواراتر میدانم. خدایا از تو خواستارم که اگر شهادت را نصیبم کردی فقط بهخاطر رضای ذات اقدست باشد!»
#️⃣
#شهدای_شهرک_مدرس
#️⃣
#کانون_فرهنگی_هنری_راه_آسمان
#️⃣
#لطفا_به_اشتراک_بگذارید
join⤵️
🆔
@rahea3eman🌹