https://eitaa.com/raheamin
🙃 از ماجراهای چوپان دروغگو
چوپان دروغگو از صبح علیالطلوع تا غروب داد زد «گرگ آمد، گرگ آمد» اما خبری نشد، هیشگی نیومد.
تو راه برگشت به روستا یکی از اهالیرو دید و گفت «مرد حسابی! اینهمه داد میزنم گرگ آمد، گرگ آمد چرا نمیاین کمکم؟»
طرف زد زیر خنده و گفت «ما همه تحصیلکردهایم، بیست سال پیش داستان تو رو تو کتابا خوندیم، همهرو از حفظیم، تو هنوز دست از این کارات برنداشتی؟!
کتابای درسی که عوض نمیشه، هنوزم کوکبخانم واسه مهمونای ناخوندش داره نیمرو درست میکنه!» 😁
sapp.ir/raheamin
https://eitaa.com/raheamin