یک داستان_ یک پند ✍با پیرمرد مؤمنی، در مسجد نشسته بودم، زن جوانی صورت خود گرفته بود وبرای درخواست کمک به داخل خانه ی خدا شد، پیرمرد مؤمن دست در جیب کرد و اسکناس ارزشمندی به زن داد.دیگران هم دست او را خالی رد نکردند و سکه ای دادند. جوانی از او پرسید: پول شیرین است چگونه از این همه پول گذشتی؟ سکه ای میدادی کافی بود! پیرمرد تبسمی کرد وگفت: پسرم صدقه، هفتاد نوع بلا را دفع می‌کند.از پول شیرین تر،جان و سلامتی من است که اگر اینجا، از پول شیرین نگذرم، باید در ساختمانِ پزشکان بروم و آنجا از پول شیرین بگذرم و شربت تلخ هم روی آن بنوشم تا خدا سلامتیِ شیرینِ مرا برگرداند! بدان که از پول شیرین تر، سلامتی،آبرو،فرزند صالح و آرامش است. 🍃به فرمایش حضرت علی{ ع} چه زیاد است عبرت و چه کم است عبرت گیرنده🍃