قسمت هشتم امامت و بیان دین بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله‏ 💁‍♂ در جلسه قبل مسئله‌ امامت را از جنبه‌های مختلف تشریح و تشقیق کردیم و عرض کردیم که این جنبه‌های مختلف کاملًا باید مشخص بشود و تا اینها مشخص نشود ما نمی‌توانیم این مسئله‌ را به خوبی طرح و بحث کنیم. گفتیم یک مسئله‌ در باب امامت، مسئله‌ حکومت است؛ یعنی تکلیف حکومت، بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله چیست؟ آیا به عهده خود مردم است و این مردم هستند که باید حاکم در میان خودشان را انتخاب کنند و یا اینکه پیغمبر حاکم در میان مردم برای بعد از خودش را تعیین کرده است؟ چون اخیراً مسئله‌ را به این شکل طرح می‌کنند، قهراً اذهان در ابتدا متوجه نظریه اهل تسنن می‌شود یعنی این طور فکر می‌کنند که نظر آنها عادی‌‏تر و طبیعی‌‏تر است. طرح غلط مسئله‌ 🔹مطلب را این طور طرح می‌کنند که ما مسئله‌ای داریم به نام حکومت؛ می‌خواهیم ببینیم تکلیف حکومت از نظر اسلام چیست؟ آیا موروثی و تنصیصی است که هر حاکمی حاکم بعدی را تنصیص و تعیین کند و مردم هم هیچ حق دخالتی در امر حکومت نداشته باشند؟ 🔸 پیغمبر صلی الله علیه و آله یک شخص معین را تعیین کرد و او هم شخص معینی را برای بعد از خودش تعیین کرد و او هم کس دیگر را، و تا دامنه قیامت تکلیف امر حکومت این است که همیشه تعیینی و تنصیصی است، و قهراً این امر اختصاص به ائمه ندارد چون ائمه دوازده نفرند و این تعداد مطابق معتقدات شیعه نه قابل بیشتر شدن است و نه قابل کمتر شدن. طبق این سخن، قانون کلی در باب حکومت از نظر اسلام این است که پیغمبر- که حاکم بود- باید حاکم بعد از خودش را تعیین کند، او هم حاکم بعد از خودش‏ را، و تا دامنه قیامت چنین باشد. اگر اسلام دنیا را هم بگیرد (همان‏طور که نیمی از دنیا را گرفت و الآن هم جمعیتی در حدود هفتصد میلیون نفر [۱] تحت لوای اسلام هستند) و بنا بشود که مقررات اسلامی در تمام نقاط آن رعایت شود چه به صورت حکومت واحد و چه به صورت حکومت‌های متعدد، قانون همین است. 🔺 پس اینکه می‌گوییم پیغمبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را تعیین کرد، براساس همین اصل کلی بود که حکومت باید تنصیصی و تعیینی باشد و مطابق این فلسفه اصلًا لزومی ندارد که حتی پیغمبر علی را از جانب خدا تعیین کرده باشد، چون پیغمبر می‌توانست با وحی مطلبی را بیان کند و ائمه نیز، هم مُلهَم هستند و هم از ناحیه پیغمبر علومی را تلقی کردند، ولی بعد که این طور نیست. 🔻 پس اگر اصل کلی در حکومت از نظر اسلام این باشد [که حکومت باید تنصیصی و تعیینی باشد،] حتی لزومی ندارد که پیغمبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را از طریق وحی تعیین کرده باشد، بلکه به نظر و صوابدید شخص خودش تعیین کرده است و ائمه علیهم ‏السلام نیز به صلاحدید خودشان [جانشین خود را تعیین کرده‌اند.] بنابراین، از نظر پیغمبر صلی الله علیه و آله تعیین علی علیه السلام برای خلافت نظیر تعیین حاکم است برای مکه و تعیین امیرالحاج برای حجاج. همان‏طور که در آنجا کسی نمی‌گوید که اگر پیغمبر فلان شخص را برای حکومت مکه فرستاد یا معاذ بن جبل را برای تبلیغ اسلام به یمن فرستاد، در اثر وحی بود، بلکه می‌گویند پیغمبر به حکم اینکه از ناحیه خداوند مدیر و سائس مردم است، در برخی مسائل که به او وحی نمی‌رسد به تدبیر شخصی خودش عمل می‌کند، [در اینجا نیز باید گفت که پیغمبر صلی الله علیه و آله به تدبیر شخصی خودش علی علیه السلام را برای خلافت تعیین کرد.] 🫂 اگر ما مسئله‌ امامت را به همین سادگی طرح کنیم- که مسئله‌ حکومت دنیاوی می‌شود- غیر از اینکه بگوییم این مسئله‌ غیر از آن امامت محلّ بحث است، جواب دیگری نداریم چون- همان طور که عرض کردم- اگر مسئله‌ به این شکل باشد، اصلًا لزومی ندارد که وحی دخالت کرده باشد. وحی حداکثر همین قدر دخالت می‌کند که ای پیامبر! تو وظیفه داری کسی را که صلاح می‌‏دانی تعیین کنی و او هم برای بعد از خودش هرکسی را که صلاح می‌داند انتخاب کند و همین‌طور تا دامنه قیامت. ادامه در صفحه‌ی بعد👇👇👇👇👇