۸۷. تدبیر به موقع 🚔✈️روزهای اوّل جنگ بود . عراقی ها تا پشت دروازه ی آبادان آمده بودند. هر روز محاصره ی آبادان تنگ تر می شد. 👷‍♂ یکی از کارگران پتروشیمی آبادان ، به نام آقای مشهدی زاده که آدمی شوخ طبع و زرنگ بود ، نمی دانست که عراقی ها تا کجا پیشروی کرده اند . 🍉🛵 ایشان یک کپسول گاز و چند هندوانه روی موتور گذاشته بود و به سمت منطقه "خوردق"می رفت . 🚔👨‍🚀🧑‍🚀 در بین راه نیروهای عراقی اورا می بینند .راه فرار برای او نبوده. سریع تدبیر می کند ودر کنار دو نفر آن ها می ایستد و با زبان عربی محلی و با آرامش می گوید: 👷‍♂ "شما تا اینجا آمده اید"؟ 👨‍🚀🧑‍🚀عراقی ها می گویند ."بله" 👷‍♂مشهدی زاده می گوید:"خیلی خوب کاری کردید پس این هندوانه ها رابگیرید ، تا بروم یک وانت هندوانه برایتان بیاورم"! 👨‍🚀🧑‍🚀عراقی ها قبول می کنند! 👷‍♂🛵 و او پس از تحویل چند هندوانه سر موتور را بر می گرداند و تمام گاز از منطقه فرار می کند واز اسیر شدن نجات می یابد. 😅 محمد‌ناصر عمادی 📚حمید‌رضا پور‌قربان،لبخند سنگر،ص۱۲۲ ┄┅═✧✺🕌✺✧═┅┄ https://eitaa.com/raherastgari