─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🔅 ✍ راهی غیرتکراری برای ابراز عشق 🔹یک روز آموزگار از دانش‌آموزانی که در کلاس بودند پرسید: آیا می‌توانید راهی غیرتکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟ 🔸برخی از دانش‌آموزان گفتند: با بخشیدن، عشقشان را معنا می‌کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف‌های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «باهم‌بودن در تحمل رنج‌ها و لذت‌بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می‌دانند. 🔹در آن بین، پسری برخاست و پیش از اینکه شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد. 🔸یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست‌شناس بودند، طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. 🔹آنان وقتی به بالای تپه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک ببر بزرگ، جلوی زن‌وشوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به‌همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. 🔸رنگ صورت زن‌وشوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرئت کوچک‌ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. 🔹همان لحظه، مرد زیست‌شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به‌سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه‌های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند. 🔸داستان به اینجا که رسید دانش‌آموزان شروع‌ کردند به محکوم‌کردن آن مرد. 🔹راوی اما پرسید: آیا می‌دانید آن مرد در لحظه‌های آخر زندگی‌اش چه فریاد می‌زد؟ 🔸بچه‌ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! 🔹راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.» 🔸قطره‌های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست‌شناسان می‌دانند ببر فقط به کسی حمله می‌کند که حرکتی انجام می‌دهد یا فرار می‌کند. 🔹پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فداکردن جانش پیش‌مرگ مادرم شد و او را نجات داد. 🔸این صادقانه‌ترین و بی‌ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود. ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─