🛑 روایت‌های تکان‌دهنده از سانسورشده‌های جنگ 💢نقش بانوان در دفاع مقدس چه‌بود؟ «اتاق پر بود از لباس. نشستم کنار یکی از تشت‌ها. لباس‌ها را خیس کردم و تاید ریختم رویشان. لکه‌ها را با دست ساییدم تا شسته شوند. دستم را از تشت بیرون کشیدم. یک دفعه شوکه شدم: از دست‌هایم خون می‌چکید. از خواب پریدم. هوا روشن بود. «ای داد بی‌داد! خواب موندم». نماز خواندم. با عجله چادر سر کردم و راه افتادم سمت بیمارستان شهید کلانتری. به اطرافم توجه نمی‌کردم. زمستان بود و هوا سرد. آنقدر با عجله و تند راه می‌رفتم که تنم خیس عرق شد. توی دلم به خانم‌ها بد و بی‌راه گفتم که باز در نزده‌اند و من را جا گذاشته‌اند. تصمیم گرفتم هرچه اصرار کنند، دیگر آنها را نبخشم. رسیدم جلوی نگهبانی. گیت بسته بود. با دست محکم زدم به پنجره نگهبانی: «انگار تو هم مثل من خواب موندی. در رو باز کن». آمد دم در و گفت: «مادر، این وقت صبح کجای می‌خوای بری؟!» گفتم: «بعد این همه سال من رو نمی‌شناسی؟! خونه بابام که نمی‌رم. اومده‌ام لباس‌های رزمنده‌ها رو بشورم». گفت: «مادر حواست کجاست؟! شش ماهه بیمارستان هم جمع شده!»...» این بخشی از کتاب «حوض خون» نوشته فاطمه‌سادات میرعالی است که رهبر انقلاب... 💢گزارش خبرگزاری تسنیم درباره کتاب تقریظ شده «حوض خون»: tn.ai/2960192 ♦️سفارش کتاب با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 200هزار تومان): raheyarpub.ir @raheyar97@Raheyarpub