⭕️نان خانه، نان شب عملیات
♦️بچههای جهادسازندگی به شوهرم گفته بودند برای جبهه نان میخواهند. وقتی به من گفت باور نکردم. بعضیها با تعجب میپرسیدند مگر نان خانه جبهه را جواب میدهد. با این حال همسایهها را جمع کردیم و دستبهکار شدیم. از اذان صبح تا اذان مغرب کارمان همین بود. زمان عملیات یک وانت آرد خانه ما خالی میشد. زنان روستا میآمدند نوبتی پای تنور بودند. روزی سه کیسه آرد برای جبهه خمیر میکردیم. اوایل پخت نان مخصوص عملیاتها بود. کمکم همه وقتی شد.
♦️با زنهای روستا دور هم جمع شدیم و اولین تظاهرات زنانه روستا به راه افتاد. هیچ مردی بین ما نبود. کمی گذشت که چشمم خورد به شوهرم که به من خیره شده بود. در دلم گفتم برسم خانه دعوایم میکند، اما وقتی برگشتم هیچ حرفی نزد. چند روز بعد که رفته بود تهران، وقتی برگشت برایم یک جفت گوشواره خرید بود. گفت هدیهای برای حضورم در تظاهرات است.
📚 از کتاب «نان سالهای جنگ»
⭕️کتاب
#نان_سالهای_جنگ را علاوه بر کتابفروشیها میتوانید از
Ammaryar.ir و با تخفیف ویژه تهیه کنید.
b2n.ir/raheyar
🔶
#کدتخفیف: raheyarpub
✅
@raheyarpub