⭕️ایستگاه صلواتی
🔹چندسالی بود که پدر محمدصالح به خاطر کارش نمیتوانست شبها با ما هیئت بیاید. سال گذشته احساس کردم نبودن پدرش و آمدن به قسمت زنانه برایش کسالتآور شده است و دوست ندارد در چنین فضایی قرار بگیرد.
🔹به ذهنم رسید که ایستگاه صلواتی کوچکی راه بیندازم. یک قابلمه بزرگ فرنی پختم. با محمدصالح میز تاشویی جلوی در گذاشتم. ظرفهای فرنی را روی میز چیدم. یک پرچم هم کنارشان گذاشتم. پسرم پشت میز ایستاد تا فرنیها را پخش کند.
🔹مردم که میدیدند یک پسربچه کوچک تنها ایستاده در ایستگاه صلواتی، از ماشینهایشان پیاده میشدند و از محمدصالح فرنی میگرفتند. میگفتند: «چه قدر نذری گرفتن از دست تو میچسبه». بعد از آن هرسال پسرم منتظر است محرم برسد و ایستگاه صلواتیاش را برپا کند.
📚 کتاب
#پرچمدار_کوچک_من(تجربههای خلّاق مادران برای تربیت حسینی کودکان)/ نگارش: فریده الیاسیفرد
🔶سفارش کتاب:
basalam.com/raheyar (با تخفیف)
b2n.ir/raheyar
✅
@Raheyarpub