سلام علیکم توی بیمارستان بقیه الله بستری بودم رفتم دیدار یکی از جانبازان مدافع حرم که ارومیه ای بودند احوالش رو پرسیدم گفت من رفته بودم! گفتم چی؟ گفت توی بیمارستان حلب بودم کسی از پشت سر من رو گرفت و بالا برد آنقدر بالا رفتم که بیمارستان را از بالا می دیدم آن کسی که منو بالا می برد گفت : می آیی برویم؟! گفتم نه! من با خدا عهد کردم دو رکعت نماز در بیت المقدس بخوانم بعد بیاییم کنایه از نابودی اسرائیل مثل آزادسازی خرمشهر و نماز رزمندگان در مسجد جامع گفت: مطمئنی پشیمان نمی شوی؟! گفتم : نه! ن بهش گفتم مطمئنی پشیمان نشدی؟! گفت شاید! متاسفانه اسمش را نمی دانم تاریخ 13 بهمن 1394 ___________________ کانال راهیان نور خوزستان @rahiankhuz