📌 جامع بین معقول و مشهود و منقول 🔹 مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) جهان را بر اساس ﴿أَحْسَنَ كُلَّ شَی‏ءٍ خَلَقَهُ﴾[1] تفسیر می ‌كند، قرآن را بر اساس ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ﴾[2] تنظیم می ‌كند انسان را, تمدن انسان را, فرهنگ و مدنیت انسان را بر اساس ﴿خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾[3] تنظیم می ‌كند؛ چنین انسانی حكمت را جامع بین معقول و مشهود و منقول می ‌داند و خود می ‌شود جامع این امور. اگر جناب مولوی هنر را در مشاهده عالَم قیامت می‌ داند این بزرگوار مصداق آن است. اگر مولوی گفت: خود هنر دان دیدن آتش عیان ٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان[4] یعنی آن حكیمی كه عارف نیست او گپ می‌ زند، او كه برهان حكمت و برهان عدل اقامه می ‌كند تا بگوید دوزخی هست او گپ می ‌زند و آن ‌كه اینجا نشسته دوزخ را می ‌بیند و از برزخ می ‌گذرد او هنرمند است. 🔹 مستحضرید كه با مفاهیم محض با ذهنیات محض با انتزاعیات صِرف، با صغرا و كبرای محض هرگز انسان به واقعیت نمی‌ رسد، اگر بخواهد به واقعیت برسد همان است كه جناب سنایی گفت که «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش»، وقتی بخواهد از گوش به آغوش برسد و از علم به عین بیاید چاره جز این نیست كه انسان, هنرمندانه هجرت كند. یك حمله مردانه مستانه بكردیم ٭٭٭ تا علم بدادیم و به معلوم رسیدیم[5] 🔹 هنر در این است كه انسان مثل حكیم مفاهیم خوب را ارزیابی كند، بعد از مفهوم به مصداق هجرت كند و طوری كه در دیوان شمس آمده مردانه هجرت كند بگوید: یك حمله مردانه مستانه بكردیم ٭٭٭ تا علم بدادیم و به معلوم رسیدیم آن‌گاه می ‌تواند واقعیت را درك كند و اگر در فضای مفهوم ذهنی ماند، گرچه از حس و تجربه حسّی به در آمده ولی در گودال مفهوم، در گودال فلسفه و در گودال حكمت مفهومی مانده است؛ این شخص باید به تعبیر لطیف و ظریف جناب عطار در منطق ‌الطیر كه تعبیر فراز و فرود از اوست، از این فرودِ مفهومی به فراز شهودی برسد اینكه جناب مولوی گفت: آفت ادراك آن قال است و حال ٭٭٭ خون به خون شستن محال است و محال[6] همین است. ما مفاهیم نظری را با مفهوم بدیهی حل ‌كنیم، صفا و مروه ما همین است! و الفكر حركة الی المبادی ٭٭٭ و مِن مبادی الی المراد[7] ما از معنای نظری به معنای بدیهی, از معنای بدیهی به معنای نظری می ‌رسیم صفا و مروه ما در فضای ذهن و بین مفهومات ماست, مفهوم نظری را با مفهوم بدیهی می‌ خواهیم حل كنیم، حرف این بزرگوار این است اگر این كار را كردید: آفت ادراك آن قال است و حال ٭٭٭ خون به خون شستن محال است و محال 🔹 مفهوم خون است، مفهوم را باید با مصداق شست، فلسفه را با عرفان باید حل كرد و ذهن را با عین باید تطهیر كرد. حكمای بزرگوار كم نبودند كه به این مقام بار یافتند! برخی از اساتید علامه طباطبایی این‌چنین بودند، خود علامه طباطبایی این‌چنین بود كه از علم هجرت كرد به معلوم رسید، از ذهن هجرت كرد به عین رسید؛ این قوس نزول و صعودش از فضای ذهن به در آمد و به فضای خارج رسید كه امیدواریم حشر او با انبیا و اولیای الهی باشد، امام راحل از همین قبیل بود كه جامع بین معقول و مشهود و منقول بود آن آثار عرفانی امام را اگر كسی ببیند و بداند, چنین نظری را تأیید می ‌كند. [1] . سورهٴ سجده, آیهٴ 7. [2] . سورهٴ زمر, آیهٴ 23. [3] . سورهٴ تین, آیهٴ 4. [4] . مثنوی معنوی, دفتر ششم، بخش 83. [5] . دیوان شمس تبریزی, غزل 1481. [6] . مثنوی معنوی, دفتر سوم, بخش 226. [7] . شرح المنظومه, ج1, ص57. 📚 پیام به کنگره هنر ـ بزرگداشت علامه طباطبایی تاریخ: 1392/03/07 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است وهم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom