پاسخ حضرت علامه طباطبایی از سوال شاگرد👇👇👇 🔅 علاّمه‌: ظاهراً مراد از شاكله‌ همان‌ شاكلۀ اوّليّه‌ است‌ قبل‌ از آنكه‌ دست‌ تربيت‌ بر سر انسان‌ قرار گيرد و استعدادهاي‌ نهفته‌ و خفتۀ او را بمرحلۀ فعليّت‌ و ظهور و بروز برساند. 🔹 زيرا كه‌ انسان‌ موجودي‌ است‌ متحرّك‌ و قابل‌ ترقّي‌ و كمال‌؛ بنابراين‌ سرشت‌ اوّليّۀ او همان‌ استعدادِ محض‌ و قابليّت‌ صِرفه‌ است‌ كه‌ چون‌ آنرا در عالم‌ طبيعت‌ و كثرت‌ بحال‌ خود گذارند: أَعْرَضَ وَ نَـَا بِجَانِبِهِ، و يَؤوس‌ و كفور مي‌گردد؛ و چنانچه‌ او را تربيت‌ كنند و راه‌ را به‌ او نشان‌ دهند، از اين‌ مراحل‌ ضعف‌ و فتور و سستي‌ عبور نموده‌ و بمقام‌ عزّ انسانيّت‌ مي‌رسد. 🔹 پس‌ در سرشت‌ انسان‌ اين‌ استعداد و قابليّت‌ نهفته‌ است‌، و اين‌ قدرت‌ و قوّت‌ خفته‌ است‌؛ و انسان‌ گرچه‌ بحسب‌ ظاهر همان‌ انسان‌ مأيوس‌ و كفور است‌ ليكن‌ در نهاد او درياهائي‌ از نور تابان‌ حقيقت‌ موج‌ مي‌زند كه‌ آنها نيز از سرشت‌ او خارج‌ نبوده‌اند، منتهي‌ آن‌ نورها و درخشش‌ها بوسيلۀ رياضت‌ و تربيت‌ بايد بمنصّۀ ظهور برسد. 🔹 انسان‌ موجودي‌ است‌ تو در تو، و داراي‌ مراحل‌ مختلفه‌، و همۀ اين‌ مراحل‌ در وجود او منطوي‌ و جزء سرشت‌ اوست‌؛ و نمي‌تواند انسان‌ مقامي‌ را كه‌ خارج‌ از سرشت‌ اوست‌ بدست‌ بياورد. 🔹 و مراد از انسان‌ در اين‌ آيۀ شريفه‌، آن‌ نفس‌ قدسيّه‌ و روح‌ ناطقۀ او نيست‌ كه‌ از مراحل‌ نهفته‌ در وجود او باشد، و ادراك‌ آن‌ مراحل‌ نياز به‌ طيِّ طريق‌ و هدايت‌ الهيّه‌ داشته‌ باشد. 🔹 بلكه‌ مراد از انسان‌ همين‌ انسان‌هاي‌ معمولي‌، با افكار عامي‌ و حالات‌ عادي‌ هستند؛ و البتّه‌ از اين‌ شاكله‌ها همان‌ اعراض‌ و جانب‌ خالي‌ كردن‌ و يأس‌ و كفران‌ سر مي‌زند. و آنكه‌ هدايت‌ ربّانيّه‌ دست‌ او را بگيرد و از اين‌ شاكله‌ خارج‌ كند، از اين‌ خلقت‌ و از اين‌ درجۀ از فطرت‌ خارج‌ شده‌ است‌؛ نه‌ از مطلق‌ فطرت‌ و خلقت‌. 🔅🔅🔅 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ والعن علی اعدائهم اجمعین 💻برای ترویج و تبلیغ و انتشارآموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom