✅منزلت و اثر شگفت تربت امام حسین علیه السلام💐 «عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ النَّصْرِیِّ، قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): اِنِّی رَجُلٌ کَثِیرُ الْعِلَلِ وَ الْاَمْرَاضِ، وَ مَا تَرَکْتُ دَوَاءً اِلَّا تَدَاوَیْتُ بِهِ فَمَا انْتَفَعْتُ بِشَیْ ءٍ مِنْهُ. فَقَالَ لِی: اَیْنَ اَنْتَ عَنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فَاِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ، وَ اَمْناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ؛ حارث بن مغیره نصری روایت کرده است: خدمت امام صادق (علیه‌السّلام) عرض کردم من مردی هستم که زیاد مریض می‌شوم، و هیچ دوایی نیست که استفاده نکرده باشم اما هیچ‌کدام به حالم فایده‌ای نداشته است، ایشان به من فرمودند: چرا از خاک قبر حسین بن علی (علیهماالسلام) غافلی؟!، بدرستیکه در آن شفای از هر دردی و امان از هر خوفی است.» الامالی شیخ طوسی، ص۳۱۸ ناشر: دار الثقافة ـ قم، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۴هـ ✅حجت الاسلام سید محمد سیدی از روحانیون بابل بی واسطه از مرحوم آیت الله سید محمد کاظم قزوینی نقل کردند که فرمودند: زمانی که در عراق بودم بنا شد در مقتل و قتلگاه ابا عبدالله الحسین (ع) تعمیرات صورت گیرد... ما و جمعی از علما و مسئولان را برای حضور در قتلگاه دعوت کردند. من در آنجا موفق شدم مقداری تربت خالص اباعبدالله الحسین (ع) را بردارم... بعد از تبعید به کویت و مهاجرت به قم؛ علما و مراجع مختلفی را دیدار کردم. به برخی از این مراجع به اندازه دانه نخود از آن تربت خالص و کیمیای ناب تقدیم کردم.... آقای سیدی میگویند از ایشان درخواست کردم ذره‌ای از آن تربت خالص رو به ما هم مرحمت فرمایید. فرمودند به اندازه دانه نخود برای خود نگه داشته بودم. هیئت کربلایی های مقیم تهران از من برای مجلس امام حسین (ع) و سخنرانی دعوت کردند. وقتی که وارد حسینیه کربلایی های تهران شده و مشغول نماز بودم ناگهان جوانی با سروصدا و فریاد وارد حسینیه شد. خیلی بی تاب بود. ✍دلیل را پرسیدیم گفت تنها سرمایه زندگی من مادرم هست. همه را قبلاً از دست دادم. الان مادرم در بیمارستان است و همه پزشکان از سلامتی او ناامید شدند. مادرم در آستانه مرگ است. باید به فریاد من برسید. اینجا حسینیه هست و همه شما عزادار امام حسین (ع) هستید به فریادم برسید. آیت الله قزوینی میگویند بین دو راهی افتادم. از یک طرف تربت خالص ذخیره برای خودم بود. از طرف دیگر ناله این جوان که امید به مجلس امام حسین (ع) بسته بود را هم نمی توانستم نادیده بگیرم. در نهایت تصمیم گرفتم این تربت خالص را به این جوان بدهم..‌. لذا به جوان گفتم این تربت ناب و خالص امام حسین (ع) همه سرمایه عمر من است. این را هم برای شفای مادرت تقدیم می کنم. آداب استفاده از این تربت را به او آموختم که آن را داخل اندکی آب مخلوط کرده و به مادرش بدهد. جوان تربت را گرفت و به سرعت رفت... فردا شب همان جوان با ناله و فریاد فراوان وارد حسینیه شد گفتم چه خبر است. گفت امروز وارد بیمارستان شدم... مادرم زیر دستگاه های اکسیژن در حال احتضار بود. به پرستاران گفتم اجازه دهید این لحظات آخر کنار مادرم باشم. اجازه نمی دادند. ولی بعد از اصرار من قبول کردند که من دقایقی در کنار بستر مادر باشم. بعد از خروج پرستار از اتاق به صورت پنهانی اکسیژن را از لبهای مادر جدا کرده و با زحمت فراوان چند قطره از آب مخلوط به تربت را در حلق مادر ریختم... کم کم مادر چشمانش را باز کرد. نگاهی به من انداخت. آرام آرام حالش بهتر شد. بعد از دقایقی نشست. وقتی پرستاران متوجه شدند با فریاد شروع به سر و صدا کردند. پزشک معالج آمد... پرستاران جمع شدند. رئیس بیمارستان هم خود را به بخش رساند. در کمال تعجب دیدند حال بیماری که از درمانش نا امید شده بودند رو به بهبود است. تعجب کردند. وضعیت مادر با شفای از تربت بهتر و بهتر می شد... از آنان خواستم مادرم را مرخص کنند. ولی پزشکان حاضر به مرخص کردن او نیستند و با اصرار می گویند تا مشخص نشود دلیل این شفای فوری چه بوده است ما حاضر به ترخیص بیمار نیستیم. الان آمده ام تا شما کمک کنید مادرم را مرخص کنند... ✍ آیت الله قزوینی می گوید من با جمعی از مومنین و عزاداران راهی بیمارستان شدیم. رئیس بیمارستان و پزشکان و پرستاران صف کشیده و از ما استقبال کردند و گفتند راز شفای این بیمار در آستانه مرگ چه بوده است؟!! من هم جریان را برای آنها توضیح دادم و فهماندم که این شفا از ناحیه تربت خالص اباعبدالله الحسین (ع) بوده است و به آنان گفتم مگر شما اعتقاد و باور به سخنان پیامبر ص درباره عظمت تربت امام حسین (ع) ندارید شک نکنید این اثر تربت خالص امام حسین بوده است.... 🖤 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین 🖤