#تلنگرانه #ازدواج
❤️کاش من روستایی بودم ...
❤️در دور افتاده ترین نقطه دنیا ،
❤️همسرم چیزی از تکنولوژی نمی دانست ...
❤️اگر چشم هایمان کم سو می شد می دانستیم
❤️آفتاب ضعیفشان کرده و خوب می شوند،
❤️ظهر ها داخل کلبه کوچکمان ...
❤️که دیوار هایش بوی چوب می داد ...
❤️صدای خنده های بچه هایمان بود ...
❤️ نه اعلان پیام های جدید !
❤️شب ها این نور مهتاب بود ...
❤️که از شکاف سقف نیمه خراب خانه ...
❤️به صورتمان می تابید ،...
❤️نه نور صفحه های آبی رنگ....
❤️سرمان که خلوت می شد خوشحال بودیم ...
❤️که کارهایمان تمام شده ..
❤️نه اینکه جواب این و آن را داده ایم...
❤️اگر کنار هم می نشستیم ...
❤️ذوق و شوقمان بوی نرگس هایی بود ...
❤️که تازه کاشته بودیم ...
❤️نه تعداد دنبال کننده های صفحاتمان
❤️کاش من روستایی بودم ...
❤️در دور افتاده ترین نقطه دنیا ...
❤️تا بلد نبودم از خانواده ام عکسی بگیرم
❤️ و به جای آن گلبرگ های محمدی نشان را...
❤️می انداختم توی آب ،
❤️بعد با رنگ آسمان لبخندشان را ...
❤️می کشیدم روی بومِ طبیعت ...
❤️ساعت ها به چشم های تک تکشان ...
❤️خیره می شدم ...
❤️و می خندیدم ...
❤️و می خندیدند ...
❤️و زندگی زیبا بود ...
❤️و مثل حال این روز هایمان پر نشده بود...
❤️از غفلت وُ فراموشی ...
❤️وُ دلبستگی به هیچ ها و پوچ ها
💞💞💍💍💞💞
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@rahroshanezdevaj
@amozesh_rahroshan99
#آموزش_پیش_ازدواج