🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍃 شیخ رجبعلی خیاط 🍃
💔 حکم اعدام چند نفر، از جمله جوانی صادر شده بود. بستگان او نزد شیخ میروند و با التماس، چارهای میجویند. شیخ میگوید: گرفتار مادرش است. نزد مادر وی رفتند. مادرش گفت: هر چه دعا میکنم بینتیجه است. گفتند: جناب شیخ فرموده که شما دلگیر هستی.
💔 گفت: درست است. پسرم تازه ازدواج کرده بود. روزی پس از صرف غذا، سفره را جمع کردم و ظرفها را در سینی گذاشتم و به عروسم دادم تا به آشپزخانه ببرد. پسرم سینی را از دست او گرفت و به من گفت: برای شما کنیز نیاوردهام! سرانجام، مادر او رضایت داد و برای رهایی فرزندش دعا کرد. روز بعد اعلام کردند که اشتباه شده است و آن جوان آزاد شد.
📚 کیمیای محبت
https://eitaa.com/rahrovanehvelayat