🔺 تقدم نظم بر صلح»: دکترین خاورمیانه‌ای کیسینجر (بخش۱) فارن افرز 🔸 ایندایک بر این باور است که «ایالات متحده باید یک استراتژی پساافغانستان و یک نقشه راهِ راهبردی برای ارتقای نظم در خاورمیانه طراحی کند، حتی در عصری که اولویت‌های استراتژیک آمریکا به سوی شرق آسیا و هندوپاسیفیک شیفت می‌کنند». 🔹 دور شدن از خاورمیانه گسترده‌تر در سخن بسیارآسان‌تر از انجام آن است. اگر ایران به پیشبرد برنامه هسته ای خود ادامه دهد، می تواند یک مسابقه تسلیحاتی یا حمله پیشگیرانه اسرائیل کلید بخورد که ایالات متحده را به جنگ دیگری در خاورمیانه بکشاند. این منطقه به دلیل مرکزیت ژئواستراتژیک آن که در تقاطع اروپا و آسیا قرار دارد، همچنان مهم است. اسرائیل و متحدان عرب واشنگتن برای امنیت خود به ایالات متحده وابسته هستند. کشورهای شکست خورده مانند سوریه و یمن همچنان محل پرورش بالقوه تروریست هایی هستند که می توانند به ایالات متحده و متحدانش ضربه بزنند. و اگرچه ایالات متحده دیگر به جریان آزاد نفت از خلیج فارس وابسته نیست، اما وقفه طولانی مدت در آنجا می تواند اقتصاد جهانی را به رکود بکشاند. چه بخواهیم چه نخواهیم، ایالات متحده باید یک استراتژی پساافغانستان برای ارتقای نظم در خاورمیانه طراحی کند، حتی اگر تمرکز خود را به اولویت های دیگر تغییر دهد. 🔸 یکی از مهم‌ترین درس‌های دوران کیسینجر این است که تعادل در موازنه قدرت منطقه‌ای برای حفظ نظم پایدار کافی نیست. برای مشروعیت بخشیدن به این نظم، واشنگتن باید راه هایی برای تشویق متحدان و شرکای خود برای رسیدگی به نارضایتی های منطقه بیابد. 🔹 این نظم بود، نه صلح، که کیسینجر به دنبال آن بود، زیرا او معتقد بود که صلح نه یک هدف دست یافتنی و نه حتی مطلوب در خاورمیانه است. از نظر کیسینجر، حفظ نظم خاورمیانه مستلزم حفظ تعادل قوا به صورت پایدار است. کیسینجر در پایان‌نامه دکترای خود که متعاقباً در سال 1957 با عنوان جهانی بازسازی شده منتشر شد، نشان داد که چگونه دیپلمات اتریشی کلمنس فون مترنیخ و دولتمرد انگلیسی-ایرلندی، لرد کاسلریگ، 100 سال ثبات نسبی را در اروپا با توجه هنرمندانه به موازنه قوا و توازن قدرت‌ها ایجاد کردند و به طرز ماهرانه ای کسانی را که سعی در برهم زدن آن داشتند، دستکاری می کردند. 🔸 کیسینجر در زمانی که فرصت پیدا کرد به دنبال تکرار این رویکرد در خاورمیانه بود. اما او فهمید که تعادل در موازنه قوا کافی نیست. برای اینکه نظم پایدار باشد، باید مشروع نیز باشد، به این معنی که تمام قدرت‌های بزرگ درون نظام باید به مجموعه‌ای از قوانین پذیرفته شده مشترک پایبند باشند. این قوانین تنها در صورتی قابل احترام خواهند بود که برای تعداد کافی از دولت ها احساس عدالت کافی ایجاد کنند. او می‌نویسد که این نیاز به جلب رضایت همه نارضایتی‌ها نداشت، «فقط مستلزم غیبت نارضایتی‌هایی که انگیزه تلاش برای سرنگونی نظم را فراهم می‌کردند، بود». کیسینجر استدلال کرد که یک دستور مشروع، درگیری را از بین نمی برد، اما دامنه آن را محدود می کند. 🔹 با این حال، روند صلح کیسینجر برای خرید زمان طراحی شد تا صلح: زمان برای اسرائیل برای ایجاد قابلیت‌های خود و کاهش انزوای خود، و زمان برای اعراب برای خسته شدن از درگیری و تشخیص مزایای همکاری با یک همسایه اسرائیلی که به طور فزاینده‌ای قدرتمند است. در این میان، او صلح خاورمیانه را با احتیاط، بدبینی و تدریجی دنبال می‌کرد، به همین دلیل است که آن را «دیپلماسی گام به گام» نامید. 🔸 او موفق شد سه توافق موقت میان مصر، سوریه و اسرائیل را به مذاکره بنشیند و پایه های معاهدات صلح بعدی را که اسرائیل با مصر و اردن منعقد کرد، بنیان نهاد. با این حال، زمانی که رئیس جمهور ایالات متحده، بیل کلینتون، تاکید کیسینجر بر احتیاط را نادیده گرفت و تلاش ناکام برای پایان دادن به درگیری اسرائیل و فلسطین را صورت داد، روند کیسینجر شروع به واگرایی کرد. و سپس پرزیدنت جورج دبلیو بوش حمله شوم خود را به عراق آغاز کرد و با ایجاد امکان برای ایران در راستای به چالش کشیدن سلطه دشمن خود، ایالات متحده در جهان عرب سنی، دستور کیسینجر را متلاطم کرد.