کشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين علیه السلام ج ۱، ص ۲۳۸ 💠مطالبی عجیب در باب غدیر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) امير المؤمنين (عليه السّلام) را به يمن فرستاد تا آن چه را با مسيحيان نجران در گرفتن پارچۀ ابريشمى و نقدينه و خمس و زكات يمن توافق كرده بودند بستاند. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) رو به سوى حج نهاد و در دورترين شهرهاى مسلمانان ندا در داد كه براى خروج از مكانشان آماده شوند. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) در بيست و پنجم ذى قعده خارج شد و به امير المؤمنين نامه نوشت كه از يمن به حج روى آورد ولى نوع حجّى را كه تصميم گزاردن آن را داشت مشخّص نكرد. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) براى گزاردن حجّ‌ قران با آوردن قربانى‌هايى خارج شد و از ذى الحليفه، احرام بست و مردم نيز با او احرام بستند و امير المؤمنين (عليه السّلام) از يمن خارج شد. هنگامى كه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) از راه مدينه به نزديكى مكّه رسيد امير المؤمنين (عليه السّلام) نيز از راه يمن به نزديكى مكّه رسيد. امير المؤمنين براى ديدار پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) از لشكر پيش افتاد و پيامبر را دريافت در حالى كه مشرف به مكّه بود. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) با ديدن او شاد شد و فرمود: با چه احلال كردى‌؟ امير المؤمنين (عليه السّلام) گفت: تو براى من از احلال خود ننوشتى و من نيّت خود را به نيّت تو بستم و گفتم: احلالى همچون احلال پيامبر خدا و با خود سى و چهار شتر آوردم. پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) فرمود: اللّٰه اكبر، من شصت و شش شتر آوردم و تو در حج و مناسك و قربانى شريك من هستى. ادامه دارد......