🔰 | 🔅 تاریخ تولد: ۱۷ شهریور ۱۳۵۸ 📆 تاریخ شهادت: ۲۱ دی ۱۳۹۰ 📌مزار شهید: امامزاده علی اکبرچیذر ♦️ دانشجوی دانشگاه بود، درسش که تمام شد طبیعتا باید ادامه تحصیل می داد اما رفت سمت کار، همه اطرافیان تعجب کردند که او با آن همه هوش و استعداد، خصوصا که شرایط ادامه تحصیل برایش مهیا بود چرا این کار را نکرد به همین خاطر شروع کردند اصرار کردن به او تا باز هم ادامه تحصیل بدهد اما او قبول نکرد و همه را با یک جمله کوتاه جواب داد. 💎 بعدها هم که توی کارش پیشرفت کرد و شد مسئول بازرگانی کل سازمان، اطرافیان که می دیدند ادامه تحصیل خیلی برای او ساده تر شده است باز هم اصرار کردند اما مصطفی باز هم همان جمله قبلی را جواب داد:«با همین مقدار تحصیلات هم خیلی کارها میشود انجام داد که انجام نداده ام». ✔️ همیشه همینطور بود سعی می کرد بیهوده هیچ کاری را انجام ندهد. هدفی را در نظر میگرفت به سمتش حرکت می کرد و توی راه رسیدن به آن به هیچ حاشیه ای هرچند جذاب توجه نمیکرد، کاری هم به سرزنش باقی مردم نداشت. 🌹 کل زندگی نه چندان طولانی اش به همین منوال گذشت، اصلا به همین خاطر رسیدن به هدف اصلیش که لقا خدا بود هم خیلی طول نکشید و در اوج جوانی به آن رسید. 🌹مقام معظم رهبری در همه کارها برای ما یک شاخصه است، مصطفی تا زمانی که در بین ما بود حضرت آقا را برای خودش یک خط قرمز می‌دانست. مصطفی در مورد برخوردهایی که برخی نسبت به حضرت آقا داشتند، کنار نمی‌آمد. روزی در خدمت حضرت آقا بودم که ایشان فرمودند: من در عجبم که هر جا صحبتی از مصطفی می‌شود، هرکس خاطره و نظر خوبی نسبت به شهید شما دارد و آن هم دلیلش رابطه بالای ایمانی او با خداوند تبارک و تعالی است... 🌹 شهید مصطفی احمدی روشن 🎨 ✍🏻  شهید مصطفی احمدی روشن:👇 🔻آنهایی که دراین چندسال مبارزه وجنگ به هردلیلی از ادای تکلیف  بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندشان و دیگران را از آتش حادثه دور کرده اند، مطمئن باشند که از معامله با خداطفره رفته اند و خسارت وضرر و زیان بزرگی کرده اند که حسرت آن را در روز واپسین ودرمحاسبه خواهند کشید. 👌یه تنه یه گردان بود... ♦️دانشگاه‌ش تموم شده بود و از آلمان چندتا دعوت نامه بورسیه تحصیلی براش اومده بود... همان ایام بود که آقا تو یکی از سخنرانی‌هاش گفتند باید به سمت غنی سازی اورانیوم و انرژی صلح آمیز هسته‌ای بریم. تا این رو شنید، دست رد زد به سینه همه دعوت‌نامه ها و خارج رفتنها. موند پای کار کشور امام زمان... گفت: کشور مرتضی علی و شیعه خانه امام زمان نباید چند سال دیگه دستش دراز باشه پیش بیگانه... ♦️رفت و با خون دل، تاسیسات هسته‌ای نطنز  رو راه انداخت... تو نماد "ما می‌توانیم" بودی خط سرخ خونِ شهادتت هیـچ وقـت صنعت هسته‌ای مان را از یادمان نخواهد برد 🔰 همکارش تعریف میکنه: یک روز مصطفی و یکی از مدیران مجموعه کارشون به جر و بحث میرسه .اون آقای مدیر هم قهر میکنه و میره سمت تهران... مصطفی هم با اینکه مقصر نبوده میره. عوارضی تهران می ایسته تا اون آقای مدیر رو ببینه و ازش عذرخواهی کنه. 🔰 بعد ها که از مصطفی می پرسن چرا اون کار رو کردی میگه اگه من عذرخواهی نمیکردم، اون آقای مدیر می افتاد روی دنده لجبازی و کار مملکت امام زمان (عج) رو زمین می موند. 🔴ماشین سازمان در اختیارش بود، من هم سوار می‌شدم و با هم می‌آمدیم طرف تهران. عقب نشسته بود و با لب تاپش کار می‌کرد. رادیو را روشن کردم. از پشت زد به شانه‌ام. «آقا، این رادیو مال شما نیست. این ماشین دولته، صداش هم مال دولته، تو که موبایل داری، هدفون بذار توی گوشت، گوش کن.» از این تذکرها که می‌داد، به شوخی بهش می‌گفتم:«مصطفی با این کارها شهید نمی‌شوی.» می‌گفت:«اتفاقا اگر مراقب این چیزها باشی، یک چیزی می‌شوی.» 🗓۲۱ دی سالروز ترور دانشمند هسته ای