🌷 حجت الاسلام جعفر ناصری : ✍ از جمله سفارشات آیت الله مولوی قندهاری(ره) ، این بود که يکی از چهارده معصوم مخصوصاً حضرت بقيةاللّه را در اعمال عبادی خويش شريک کنيم و من نمي‏دانستم اين كار چگونه است تا اين كه به اين داستان برخورد كردم كه ؛ 🖌 سلطاني براي شكار بيرون شد. به دجله رسيد. مرد فقيری را ديد که زار و نزار و خسته و نااميد ، کنار تور ماهی‌گیری‌ خود نشسته است. از او تفقّد کرد و گفت : «پيرمرد! چرا ماهی نمي‏گيري؟» 🖌 پيرمرد در جواب گفت : «از صبح هر چه تور انداختم حتّی يک ماهی هم در تور من نيامد.» سلطان به ذکاوت ، دريافت که روزنه‌ی رزق ماهی‌گير ، تنگ است و بهره‏ ای ندارد. فرمود : «تور ، باز بيفکن به شراکت که نيمی از من و نيمی از تو.» پيرمرد که سلطان را نمي‏ شناخت گفت : «از صبح ، بسيار تور انداختم و يک ماهی هم صيد نکردم.» 🖌 سلطان گفت : «ضرری که ندارد ؛ يک تور به شراکت بينداز» پيرمرد برخاست و توری به شراکت انداخت ؛ تور ماهي‏گير پر شد از ماهي‏ های بزرگ و کوچک و فراوان صيد کرد و خوشحال شد. پادشاه گفت : «حال ، نيمی از صيد ، از آنِ من است و نيمی از آنِ تو.» 🖌 پيرمرد گفت : «قبول است» سلطان گفت : «من نيمه‌ی خويش به تو بخشيدم. همه‌ی ماهی‌ها از آنِ تو باشد» پيرمرد خوشحال شد و با دستی پُر به منزل رفت. 🖌 فردا دو مأمور از طرف سلطان به دنبال مرد فقير آمدند و مرد را به حضور سلطان بردند. چشم پيرمرد که به سلطان افتاد سلطان را شناخت و گمان کرد که برای نيمه‌ی صيد ، او را احضار کرده‏اند ؛ بلافاصله گفت : «قربان! ماهي‏ های شما حاضر است ؛ کسی را بفرستيد تا تقديم کنم» 🖌 سلطان گفت : «ای مرد صياد! ما ديروز با هم شريک شديم. با اينکه من نيمه‌ی صيد خود را به تو بخشيدم ، امّا ديشب به خود مي‏گفتم که شريک سلطان را وضع و روزي ، بهتر از اين بايد ؛ حال که ما را در کار شريک کردی و شريک سلطان شدي ، زندگی بهتری بايد داشته باشي» 🖌 سلطان دستور داد تا وسایل آسايش زندگی بسيار بدو بخشيدند و شاد و مسرور ، مرخّص شد. ☘ حال چنين است که عمل و عبادتی که حضرت بقيةاللّه (علیه السلام) در آن شريک باشد، کَرم و عنايت آن بزرگوار کمتر از سلطان و سلاطين ظاهری نيست و کرم بسيار خواهد نمود و خدای امام زمان (علیه السلام) هم به اين نيّت خير ، جزای نيکو و بسيار خواهد داد.