🔹سفر شما (یوردیس مورنو) به اسلام از چه زمانی آغاز شد؟( به نظر خودتان؟) 🔸من به تصادف و اتفاق اعتقادی ندارم. اگر آن را تحلیل کنم از کودکی دغدغه های مذهبی داشتم که تا امروز پوشش داده نشده است. سفر من وقتی شروع شد که بچه بودم، من ۱۲ ساله بودم و روزی مردی را دیدم که واضح بود که یک ماشابا بود و چهره او آنقدر درخشان بود که من حتی نمی‌توانستم خیلی نگاه کنم. اما همانطور که داشتم میدیدم از چشمانم ناپدید شد. خب آن لحظه فقط تصویر یک دختر دیوانه بین کودکی و نوجوانی اش بود. من در حال حاضر رویای آن آقا را میبینم مخصوصاً وقتی مشکلی دارم. بعد از مسلمان شدن، خوابهایی را به یاد آوردم که در آن کتابی با حروف دیدم و آن را در کلیسای عجیبی خواندم ( که مسجد بود). چگونه می‌توانستم آن را به خاطر بسپارم؟ 🔸آنها چیزهایی بودند که در خواب دیده بودم و حتی سالها پیش وقتی در کلیسای مسیحی پروتستان بودم خواب دیدم، بانوی زیبایی را در آغوش گرفتم، چهره او را به خاطر نمی آورم و احساس آرامش می کردم و به زبان دیگری می خواندیم و متوجه شدم در کلیسا های دیگر به من می گفتند او روح مقدس است ولی من احساس می کردم اینطور نیست. از یکی از ایرانیانی که با او کار میکردم پرسیدم و او به من گفت:تو مسلمان خواهی شد... 🔹 آیا تا به حال برای گفتن شهادتین مردد شده اید؟ 🔻ادامه این مصاحبه در در لینک زیر https://rahyafteha.ir/109109/