📸 یک عکس؛ یک روایت 🔻انتظار داشتم بگوید که پول موتور را از جیبش به ستاد داده ولی چیزی نگفت. فکر می‌کرد که من هم مثل بقیه از ماجرای برگرداندن پول موتور به ستاد خبر ندارم. «صبوری» داستان را برایم تعریف کرده بود و گفته بود به هیچ‌کس نگو، چون اگر صادق بفهمد به بچه‌ها گفته‌ام از دستم ناراحت می‌شود. 🔻شهریور که تَب‏‌وتاب عملیات رمضان خوابیده بود، بعد از گذشت هفت‌ماه از حضورش در جبهه، به زور راضی‌اش کردیم که برای اولین بار به مرخصی برود. 🔻وقتی با صبوری برای گرفتن برگ مرخصی به ستادمان در آبادان رفته بودند، آقای جزایری ده‏ هزار تومان پول به او می‌دهد و او هم کل آن مبلغ را بابت پول موتور دزدیده شده، به آقای جزایری برمی‌گرداند و با جیب خالی به مرخصی می‌رود. صبوری می‌گفت: «حتی پول کرایه ماشین‌اش تا فیروزآباد را هم نداشت. 📚کتاب «آقا صادق»؛ روایتی از زندگی جهادگر شهید سیدمحمدصادق دشتی؛ فرمانده مقر پشتیبانی فارس 💠سفارش آنلاین: vaketab.ir instagram.com/raheyarpub@Raheyarpub