🔻چکهای میلیونی که نقد نمیشود
رضا باقری پور، فعال رسانهای:
🔹چند روز پیش حاج منصور ارضی بنا به مضمون در هیئت خود گفته بود از این وضع پوشش در شهر قلبمان میشکند؛ از مسئولین «خواهش میکنیم» که کاری کنند!
🔹این شکل سخن به اندازه کافی عجیب بود. منصور ارضی با همه منش و سوابق و منابع قدرتی که در اختیار دارد، دارد عاجزانه بر سر یکی از حساسترین ضوابط شرعی و عرفی، عاجزانه خواهش میکند. همین و دیگر هیچ. چه اتفاقی افتاده؟
🔹مسلمانم، به سیاق مسیحایی!
جامعه ما بروزات دینی خود را به صورت فزاینده رشد میدهد. مقیاس حرکتهای جمعی، میلیونی شده و آنقدر پیوسته آن را تکرار میکند که دیگر نه غافلگیر میشویم و نه تعجب میکنیم. میلیونی به مرز مهران و چذابه سرازیر میشود؛ میلیونی در حرم امام رضا جمع میشود؛ میلیونی نماز عید میخواند، میلیونی جشن میگیرد و دهها میلیونی تظاهرات میکند.
🔹این اراده دینی برای بار چندم در موقف تعیین کنندهای ایستاده است. موقف قدرت. اساسا همه پدیدهها و نه فقط دین در این موقف، مهم میشوند. یک پدیده مادامی که میل به قدرت ندارد خیلی هم مهم نیست. میلیاردها کاتولیک هم داریم، خب که چه؟
🔹میدان بازی
دولت، بیش از یک سازمان، یک میدان است. در جامعه محدودهای وجود دارد که معمولا غلظت قدرت در آن بیشتر از هرجای دیگریست. قدرت آنجا متراکم است. این همان دولت است. این تودهی متراکم از قدرت، برای موجودیتهای مختلف جامعه جذابیت دارد. آنجا میتوانند راحتتر به خواستههای خود برسند، میتوانند محیط جامعه را بر اساس نظم مطلوب و خوشایند خود سامان دهند. میتوانند برای آن ضمانت اجرا تعیین کنند. فعالیت کردن در سطح دولت برای کنشگران جذابیت دارد چرا که بواسطه منابع عظیم قدرت در آنجا میتوانند بسیار بسیار بسیار بیشتر از هر نوع فعالیت دیگری مانند «کار فرهنگی، سازمان مردم نهاد، تشکلهای مردمی و ...» خروجی بگیرند. هر کس در این قضیه تشکیک داشت، بین امامت جماعت یک مسجد و وزارت فرهنگ و ارشاد مخیر بگذاریدش، به جواب خواهید رسید.
🔹قاعده بازی
بین نقطه الف با ب چهار سانتیمتر فاصله است. موقعیت میانجی در این فاصله، سانتیمتر دوم خواهد بود. بازی را آن کسی میبَرَد که مدام فاصله خود با میانجی را حفظ کند و بلکه توسعه دهد. مثلا در همین بازی ساده ذهنی، اگر شما دو سانتی متر از میانجی فاصله بگیرید، موقعیت میانجیگری، یک سانتی متر به شرایط مطلوب شما نزدیکتر است. طبعا بازی را کسی میبازد که به مواضع میانجی نزدیک شود. حال در دنیای سیاست ما چه کردیم؟ حتی به نزدیک شدن به میانجی اکتفا نکردیم بلکه با آن یکی شدیم.
🔹جبهه انقلاب رفته رفته تمام توان و قوام درونی خود را به دستگاههای سیاسی کشور واگذار کرد. دستگاه اعلام میکرد که چه زمانی تظاهرات است و چه ساعتی. حتی پلاکاردها و پرچم ها را دستگاه سیاسی مینوشت و چاپ میکرد. یک بیانیه هم در نهایت قرائت میشد که نقش ما تنها الله اکبر گویی در انتهای فرازهای آن بود.
🔹سخنرانان ما مصلحتسنجیهای سیاسی را پذیرفتند و حدود نیش و کنایه یا هشدار و اعتراض خود را بر اساس «بخشنامه» ها تعیین کردند. در دانشگاه هم آن دسته تشکلهایی که احساس میکردند باید به مدیریت دانشگاه و حراست آن نزدیک باشند و ملاحظات آنها را هم لحاظ کنند، همین تشکلهای انقلابی بودند.
🔹از ایران بگذریم. هر جای دیگر را در نظر بگیرید. در یک جامعه فرضی و عادی، علی القاعده وقتی یک گروه برای بیحجابی لشکرکشی کرده، طرف مقابل نیز ولو اقلیت محض، باید صفکشیهای خیابانی داشته باشد. باید خشم خود را نشان دهد و نظم مطلوب خود را یادآوری کند. با اینکه میدانیم مطالبه حجاب یک مطالبه قدرتمند است اما هیچگاه این تجمع به شکل خالص رخ نمیدهد.
🔹برای گوش سنگین باید داد زد
جبهه انقلاب از لوازم اثرگذاری شهروندی خلع شده است. در نتیجه برای میانجیگرِ عافیتطلب و مصلحت اندیش، ایجاد دردسر نمیکند. رفته رفته مسیر اصلی تولید پیشنهاد و توصیه برای سیاستگذار فرهنگی کشور «از گُرده اینان کندن و به دیگران دادن» میشود. این روزها خیلیها عالمانه توصیه میکنند که حجاب را از بلندگوها حذف کنید؛ عقب نشینی کنید و ... . تنها ملاحظهای که دارند، جلوگیری از سرخورده شدن دینداران است. این نگاه بالا به پایین و دستآموزپندارانه، ماحصل الگوی شهروندبودگی ماست.
🔹باید از میانجی جدا شد و تبدیل به پلیس بد گردید. باید میانجی را بین دو انتخاب مخیر کرد و هزینه نادیده گرفته شدن را بالا برد. باید تریبوندارها گوش به بخشنامه را از مرجعیت انداخت و چک سفید امضای اطاعت از میانجیگرها و مدیران میدان را بازپس گرفت. دستورکار هر کسی در محیطهای خُردتر مانند دانشگاه، محله، بسیج، مسجد، هیئت و ... بنا به اقتضای شرایط مشخص است. باید شلوغ کرد.
✅
@Rajanews