[•
#قصص_المبین💫 •]
(هشتڪ رمانهاے امنیتےاطلاعاتے و سیاسے)
#رمـانخـاطـراتمـسـتـرهـمـفـر(جاسـوس انگلیســـسے )
#پـارت_پـنـجـاه_و_شـشـم
⚡️ | ماموریت آینده ام باخبر شوم. در دیدار با معاون او را مثل همیشه، خندان و خوشحال دیدم. با من به گرمی دست داد و به بیان دوستانهای گفت:
⚡️ | " وزیر شخصا به من دستور داده است تا همانگونه که کمیسیون مخصوص امور مستعمرات ابراز عقیدع کردهاند شما را از دو راز مهم باخبر سازم، آگاهی شما نسبت به آنها، در ماموریتهای آینده شما فوق العاده سودمند و موثر خواهد بود. از این دو موضوع سری،
⚡️ | فقط تعداد انگشت شماری از اعضا وزارت مستعمرات خبر دارند. پس دستم را گرفت و مرا به یکی از اطاقهای وزارتخانه راهنمائی کرد. عدهای در اطراف میزگردی نشسته بودند، نزدیک بود از تعجب فریاد برآورم زیرا دهنفر حاضران در آن جلسه عبارت بودند از:
⚡️ | " ۱_ شبیه امپراطور عثمانی که به زبانهای ترکی و انگلیسی صحبت میکرد ۲_ شبیه شیخ الاسلام قسطنطنیع ۳_ شبیه پادشاه ایران ۴_ شبیه عالمی شیعی مذهب در دربار ایران ۵_ شبیه مرجع تقلید شیعیان در نجف، سه نفر اخیر به زبانهای فارسی و انگلیسی صحبت میکردند. در کنار هر یک از این مقامات، منشی مخصوص نشسته بود. که سخنان آنها را یادداشت و برای حاضران ترجمه میکرد.
آشکار بود که هریک از منشیهل، از مدتها پیش با یکی از پنج نفر مقامات مذکور…
#ادامـہ_دارد…
الآن وقتشه، شروع کن بخوندن👇
°• 📖 •°
@Rasad_Nama