⭕️اعتمادکنندگان به غرب پای میز محاکمه! (قسمت دوم) 🔺ظریف؛ قهرمان دیپلماسی یا مرد شکست‌های تاریخی 🔺از تنش زدایی تا قرار گرفتن در محور شرارت! 🔹پس از آن سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت سیاست تنش زدایی و تعامل با غرب را پیش می گیرد، فتوای امام راحل مبنی بر اعدام سلمان رشدی را پایان یافته می خواند، آبراهام لینکلن رئیس جمهور آمریکا را «شهید!» می خواند ، بارها بر آب شدن یخ روابط و تعامل با آمریکا تاکید می کند، با حمله آمریکا به افغانستان ، رسما دولت ایران بعد از 20 سال بر سر میز مذاکره با آمریکا حاضر می شود، در سطوح اطلاعاتی امنیتی با آمریکا وارد همکاری می شود، تا جائیکه رایان کراکر معاون دستیار وزیر امور خارجه وقت آمریکا و مسئول تیم مذاکره کننده آمریکایی در افغانستان ، در کتاب خاطرات خود با اشاره به این مذاکرات می نویسد: «اما آنچه که برايم جالب تر از همه بود، اشتياق آنان نسبت به اعزام نيروهاي آمريکا، همان «شيطان بزرگ»، به حياط خلوت ايران يعني افغانستان بود.» 🔹اما بعد از این همه تنش زدایی جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا پاسخ دولت ایران را با گذاشتن نام جمهوری اسلامی ایران در محور شرارت می دهد. حسین موسویان از اعضای تیم مذاکره کننده زمان خاتمی در مصاحبه ای با المانتیور می گوید: «مذاکرات بین ایران و آمریکا حتی بعد از کنفرانس بن نیز ادامه پیدا کرد. اما ناگهان، به معنای واقع کلمه، بمبی منفجر شد. پرزیدنت بوش تنها چند هفته بعد از کنفرانس بن همه ما را با قرار دادن ایران در «محور شرارت»، طی سخنان سالیانه‌اش در ژانویه 2002، غرق حیرت کرد.» 🔺خلع سلاح حزب الله ؛ پاسخ آمریکا: پیشنهادتان گستاخانه بود 🔹دستگاه دیپلماسی دولت خاتمی در ادامه روند اعتمادسازی نامه محرمانه ای در سال 2003 از طریق سفارت سوئیس به مقامات آمریکایی می رساند، نامه ای ذلت بار که در آن دولت ایران متعهد شده بود که حزب الله لبنان را خلع سلاح کند، از گروههای مقاومت مانند حماس حمایت نکند، مرزهای 1967 فلسطین اشغالی را بپذیرد و نهایتا و به رسمیت شناختن رژیم صهونیستی! و در مقابل آمریکا متعهد بشود از تغییرات سیاسی در ایران حمایت نکند، برای بازگرداندن منافقین همکاری کند، به آداب و رسوم ایرانیان احترام بگذارد! و تحریم های تجاری را لغو کند. 🔹محمدجواد ظریف در توصیف طرح مذکور می‌گوید: «مؤلفه‌های مهمی برای ایران در آن طرح وجود داشت، یعنی مؤلفه احترام متقابل. آمریکایی‌ها در پاسخ به طرحی که تلاش هوشمندانه جهت رفع تمام موارد نگرانی دوجانبه بود، آن را به سادگی نادیده گرفتند.» پاسخ این نامه نیز درخور اهمیت است. لری ویلکینسون رئیس دفتر کالین پاول، وزیر خارجه وقت آمریکا می‌گوید: «تنها چیزی که من دیدم گزارشی بود از این که چنین نامه‌ای دریافت‌شده و پاسخی که از طریق مقام‌های سوئیسی برای ایران فرستاده شده است. پاسخی شبیه به این که چطور به خود اجازه می‌دهید چنین پیشنهاد «گستاخانه‌ای» بدهید.» 🔺تحقیر تیم مذاکره کننده ایرانی از مستراح! 🔹جک استراو وزیر وقت امور خارجه انگلیس در مستند «ایران و غرب» ساخته بی‌بی‌سی با اشاره به فضای پس از توافق پاریس در سال83 می گوید : «پس از انجام مذاکرات و امضای توافق پاریس، که طی آن ایران پذیرفت همه فعالیت‌های غنی‌سازی را تعلیق کند، در بازگشت به انگلستان، برای گذراندن تعطیلات آخر هفته با قطار عازم شهرِ محلِ زندگیِ خود بودم. بینِ راه تلفن همراهم زنگ زد. آن‌سوی خط دکتر کمال خرازی، وزیر خارجه ایران بود. او گفت: «ما می‌خواهیم 20 سانتریفیوژ را برای تحقیقات علمی فعال نگه داریم.» من دیدم در حضور همراهانم در قطار نمی‌توانم در خصوص یک پرونده حساس بین‌المللی مذاکره کنم، لذا به مستراح قطار رفتم. آنجا به خرازی گفتم: شما توافقنامه را امضا کرده‌اید و دیگر نمی‌شود زیرش بزنید. اما او باز اصرار کرد. من گفتم: باید در این خصوص با دیگران صحبت کنم... در همان حال کسی هم به در مستراح می‌زد و ظاهراً عجله داشت تا از آن برای کاری غیر از مذاکره‌ اتمی استفاده کند...» جک استراو در ادامه تعریف می‌کند که همان‌جا با «جان سائرز» مدیرکل سیاسی پیشین و مسئول پرونده هسته‌ای ایران در وزارت امور خارجه انگلستان تماس می‌گیرد. «سائرز» هم پس از مشورت با «کارشناسان» دیگر به «استراو» پاسخ می‌دهد که ایرانی‌ها با همین 20 سانتریفیوژ پس از چند سال می‌توانند به‌اندازه مورد نیاز برای یک بمب اتم اورانیوم غنی کنند! در نتیجه «جک استراو» هم در تماس مجدد با خرازی به‌طور قطعی به درخواست او پاسخ منفی می دهد. ادامه دارد... علیرضافقیهی راد ✅ @teribon