♻️ خاطره ای قابل تامل از حجت الاسلام کرمی درباره مرتضی الویری 🔹چند روز پیش از چابهار عازم تهران بودم. بدلیل طولانی بودن پرواز، دقایقی را از صندلی بلند شدم که در راهرو قدم بزنم که یک مرتبه خانمی پا به سن گذاشته صدا زد: حاج آقا شما تلویزیون برنامه دارید؟ من که منتظر بودم نقدی یا نکته ای داشته باشند گفتم: بله بعضی وقتها... از قضا پدر و برخی از دوستان هم همراهم بودند. با لحنی بسیار طلبکارانه و خیلی رسا برای جلب توجه اطرافیان به من فرمودند که :حاج آقا میشه اینقدر حرف نزنید؟! مردم خسته شده اند از حرفهای بی عمل شماها... با تعجب تمام سکوت کردم و فقط یک کلمه گفتم: چشم حاج خانم حتما... هنگام پیاده شدن از هواپیما جوانی جلو آمد و اوهم با صدای بلند بنده را خطاب کرد: حاج آقا قرار این بود؟ انقلاب برای این بود؟! سلامش کردم و گفتم عزیزم مگه چی شده که اینقدر عصبانی هستید؟ ⛔️ با اشاره، بنز تشریفات فرودگاه و دو سه تا محافظ را نشان داد که برای استقبال از آقای الویری عضو شورای شهر تهران آمده بودند. من هم جا خوردم و خودم رو به ایشان رسوندم. .. حالا نوبت من بود... باصدای رسا فریاد زدم آقای الویری شما مگه چه کاره اید که باید اينهمه تشریفات داشته باشید؟ چرا کاری میکنید که مردم به انقلاب بدبین بشوند و.... منتظر بودم جوابی به اعتراض من بدهند که یک مرتبه دیدم همون خانمی که در هواپیما به من معترض بود که چرا اینقدر حرف میزنید، پشت سر جناب الویری ظاهر شد وخیلی شیک و با استقبال محافظین، صندلی عقب بنز تشریفات نشست... مونده بودم چی بگم؟! کاش مادر شهیدی به من اعتراض کرده بود یا کسی که طلبی از مملکت و نظام داشت... اما اين طایفه که تا تونستند خوردند و هميشه هم طلبکار بودند... ✍ سعیدکرمی ۱۹ اسفند ۹۶ 🔺کانال حمید رسایی در پیام رسان ایتا🔻 Eitaa.com/rasaee