صلی الله علیک یا قمر بنی هاشم ❤️
یا علی! کیست می آید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
آمده پیش تو تا مشق سپه داری کند
تا به سبک «حیدر»ی تمرین کرّاری کند
می زند زانو که رسمت را بیاموزد، علی!
با چه شوقی بر لبانت چشم میدوزد، علی!
ماندهام در بُهت شاگردی که استادش تویی
هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش تویی
من شنیدم بارها آن اسم زیبا را شنیدم من ولی
چیز دیگر بود عباسی که تو گفتی علی!
با صدایی مهربان گفتی: بیا عباس من!
تیغ را بردار با نام خدا، عباس من!
نور چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن
شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن
این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده
دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده
فکر کن هر حالتی بر جنگ حاکم میشود
دستِ چپ، عباس من! یک وقت لازم میشود
بی نقاب ای جلوه حسن خدا دادی نجنگ
سعی کن تا میشود بی خُود فولادی نجنگ
الاَمان از چشم شور و تیر پنهانی پسر!
کاش میشد چشمهایت را بپوشانی پسر
تشنهای، فهمیدم از آن جا که زیباتر شدی
تا لبانت خشک شد انگار دریاتر شدی
خوب می دانم به فکر ذوالفقار افتادهای
بی قراری میکنی، حقّا که حیدر زادهای
رمز از جا کندنش یادت بماند «یا علی» ست
آخر این «لا سَیف» وقفِ «لافتی الا علی» ست
حالت عین علی دارد سر تیغ دو دم
من خودم هم یا علی میگفتم آن را میزدم
رزم عباس و علی، به به! چه رزمی می شود!
ساقی و سقا کنار هم، چه بزمی میشود!
مثل این که باز دستی آشنا در می زند
سرخوشی با من؛ ولی این دست خوش تر می زند
خواهشت را از نگاهت خوانده ام؛ باشد! برو
درس این جا ختم شد؛ دیگر حسین آمد برو
#یا_قمر_بنی_هاشم
#حضرت_عباس
#یکشنبه_های_علوی
@rasmekhademii