💠 «نياز به سرپرست، خواسته فطرت» 🔻نثر : [آورده‌اند که مرغان جهان، گرد یکدیگر در آمدند و سخنانی چند در میان نهاده، با هم گفتند: هر جمعیتی را پادشاهی باشد. چون شده که ما را پادشاه نباشد؟! بایستی در پی آن شد که پادشاهی به‌جهت خود تهیه نمود. جمعیتی را که پادشاه نباشد، کجا نظم و آرامش در میانشان برقرار شود؟] 🔰 شرح: مصلحت‌دید من آن است که یاران همه‌کار بگـذارنـــد و خـــم طـــرّه یـــاری گـیــرنـد 🔹این بند، بيان درخواست فطری انسان است؛ یعنی همه انسان‌ها از روی تمایل دارند که سرپرست داشته باشند؛ گذشته از اینکه نامش را پادشاه، مَلِک یا هر چیز دیگری بگذارند. در نهاد انسان، این هست که نمی‌تواند بپذیرد سَرخود بوده و بزرگ‌تری نداشته باشد. درواقع، همه انسان‌ها مفهوم سرپرستی را پذیرفته‌اند؛ اما مشکل در مصداق آن است. مصادیق، گاهی درونی است و به خواسته‌ها و هوا و هوس‌ها برمی‌گردد و گاه خارجی است. مصادیق خارجی هم گاه مناسب و گاهی نامناسب هستند؛ مثل اینکه گاهی این سرپرست یک پادشاه ظالم است و گاهی یک پیغمبر یا یک حاکم عادل و صالح. 🔸توجه به این نکات انسان را به فهم این نکته می‌رساند که او در درون و نهاد خود پذیرفته است که پذیرش یک سرپرست و پادشاه مناسب که بتواند او را قانع کند و نیاز او را به سرپرست مرتفع نماید، همانند سایر نیازهای او برایش لازم است. 🔹بنابراین گرچه این اصل، فطری است؛ اما گاه انسان در مصادیقش دچار اشتباه می‌شود و چنان‌که گفتیم، را مصداقش می‌یابد؛ «أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ». آن کسی که هوای نفسش را اله خود برمی‌گزیند، نیز به دنبال فطرتش است؛ اما در مصداق اشتباه کرده است. ✅ مرغان جهان، جمع شدند که به ندای فطریشان پاسخ بدهند؛ حال چگونه می‌شود که ما در درونمان احساس می‌کنیم به کسی نیاز داریم، اما برای رفع این نیاز هیچ کاری نمی‌کنیم؟! 📚برگرفته از کتاب ✍🏻 اثر •••✾•┈🍃💐🍃┈•✾••• 🔻کانال رسم وفا @rasmevafa