امشب دیگه واقعا دلیل قانع کننده داره که بیدارم.
زینب خانوم تب شدید داره و خانم بعد از دوره مریضی فاطمه (که دو سه شب تا صبح بیدار بود) دیگه تقریباً تموم شده بود.
برای همین الان بالا سر زینب هستم و گاه گاهی پاشویه می کنم و مختصری هم دارم مطالعه می کنم.